اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

تقسیم کار و تکامل اجتماعی جوامع شهری

دکتر محمد خالقی مقدم جامعه شناس

امروزه در رسانه هاو محاورات عمومی مردم خیلی ها از مفهوم شهر و یا روستا بحث به میان می آورند ولی هنوز درک عمیقی از روابط میان  شهر و روستا بر فضاهای فکری ایران حاکم نیست و همین عدم درک عمیق از مفهوم شهرنشینی و یا روستا نشینی است که باعث شده است که امروزه مشکلات زیادی برای مردم معاصر ایران و نظام شهرنشینی آن بوجود آید

امروزه در رسانه هاو محاورات عمومی مردم خیلی ها از مفهوم شهر و یا روستا بحث به میان می آورند ولی هنوز درک عمیقی از روابط میان  شهر و روستا بر فضاهای فکری ایران حاکم نیست و همین عدم درک عمیق از مفهوم شهرنشینی و یا روستا نشینی است که باعث شده است که امروزه مشکلات زیادی برای مردم معاصر ایران و نظام شهرنشینی آن بوجود آید و این نوع سطحی نگری نسبت به روابط مفهوم شهر و روستا ،حتی بر فضاهای دانشگاهی هم سایه انداخته است که هدفش گستراندن مفاهیم غیر عامیانه از پدیده شهر و شهرنشینی و شهرسازی و جامعه روستایی ویا رفاه روستایی و غیره است و لذا حتی دانشجویان ایرانی هم دقیقاً نمی دانند که پدیده ی شهرو یا روستا از چه تعاریف علمی و مستند اجتماعی بهره مند است؟ و آنچه از شهر و یا روستا می شناسند صرفاً تجربیات شخصی آنان است و بدون آنکه در کلاسهای درسی و یا در رسانه های آموزشی با این مفهوم علمی آشنا شوند و این پروسه ی نا متناسب روابط شهر و روستا از 45-40سال قبل در درون جامعه ایران پیدا شد وزمانی بودکه مبحث محرومیت روستا ها مطرح شد که خواست نظام سرمایه داری غربی در سال 1342اصلاحات ارضی و برای آزاد کردن نیروی انسانی تولیدی در روستاها و تبدیل کردن آنها به نیروی کار مورد نظر خود و با سرمایه گذاری خود بود و به همین دلیل موضوع محرومیت زدائی روستاها اساس تفکرات مردم برای مدرسه سازی در روستاها شد و یا برای ایجاد خانه های بهداشت در آنها و یا برای ایجاد مخابرات در آنها  شد و نتیجه این تصورات غیر علمی در روابط شهر و روستا امروزه باعث آن شده است که شهرهای ایرانی به شدت رشد کرده و معضلات عمیق آسیب های اجتماعی و یا فقر و بیکاری شهری و یا مشاغل کاذب در درون شهرهای ایران شکل بگیرد، زیرا وقتی یک فرد با نگرش سطحی به پدیده محرومیت روستایی نگاه می کند ویا سعی می کندکه صرفاً با ساخت یک مدرسه در آن روستا و یابا طرح بهسازی روستایی این محرومیت را حل بکند تصور بهتری که در آن سوی این عملیات مزبور شکل می گیرد آن است که همه روستاییان این استدلال را پیدا خواهندکرد که اگر قرار است  که با ساختن فلان مدرسه در روستایمان از محرومیت در بیاییم، آیا بهترآن نیست که با کوچ به شهری که مدرسه هایش شیک تر و بزرگ تر از مدرسه های روستایی ما می باشد محرومیت خودمان را بهتر برطرف بکنیم ؟و نتیجه آن امروزه چنین می شودکه نظام شهرنشینی جامعه معاصر ایران آنچنان رشدکرده است که در هیچ جامعه اروپایی و یا آمریکای لاتین و یا استرالیا شباهت اجتماعی آن وجود ندارد.

آری ،این نوع بد فهمی نسبت به روابط شهر و روستا وقتی زیاد می شود که ماهنوز در دروس جغرافیای شهری دانشگاه هایمان و یا در دروس جامعه شناسی روستایی دانشکده علوم اجتماعی خود که دکترا هم در آن تربیت     می کنیم هنوز یک تعریف علمی از پدیده شهر و یا روستا و یا ملاک علمی تفاوت اجتماعی آنها وجود ندارد و یا فراهم نکرده ایم و یا هنوز تنها میزان جمعیت و سطح رفاه ،تنها دو مقوله تعیین کننده تفاوت شهر و روستا در جامعه ما به حساب می آیند و در حالی که در تاریخ تکامل اجتماعی جامعه ها و یا در پیدایش جامعه شهری و یا در پیدایش جامعه روستایی ملاک مکان و یا ملاک جمعیت  تنها معیار تفاوت اجتماعی آنها نبود که امروزه ما آنها را تنها معیار عملکرد اداری اقتصادی و نگرشی خود قرار داده ایم که صرفاً جمعیت زیاد و یا جمعیت کم تجمع کننده در دو مکان جغرافیایی عامل تمایز و تفاوت دوپدیدهشهر و روستا هستند و لذا امروزه معیارهایی که در سالهای اخیر در وزارت کشور و غیره جمعیت پایین تر از پنج هزار نفر در یک مکان را روستا تلقی کرده و یا جمعیت بیشتر از آن را شهر تلقی اداری می کنند و با این تعاریف امروزی ما روابط اجتماعی عمیق شهر وروستا کاملاً بهم ریخته است که  در طی دو هزار و پانصد سال که از عمر تمدن کشاورزی ایرانیان می گذشت یک نوع نظم اجتماعی عمیق بر روابط این دو مقوله شهر وروستا حاکم بود که عصر معیشت زراعی و تمدن با ساختار اجتماعی کشاورزی نام داشت و این در حالی بودکه در این ادوار تاریخی، اغلب روستاییان آن روزگار ،هر روز به شهرهای آن ادوار تاریخی ایرانی  می آمدند و یا در رفت و آمد دایمی روزانه شان که به شهر می آمدند و هر روزه هم ماست و لبنیات خود را در شهر می فروختند و یا برای فروختن محصول میوه و یا خرید داس و یا غربال گندم و غیره خود در شهرهای ایرانی پرسه می زدند ولی برخلاف جامعه امروزی ما ترجیح نمی دادند که در همان شهر زندگی بکنند و بلکه بعد از فروختن محصولات لبنی و یا میوه ای و یا دامی خود و خرید مایحتاج دیگر روستایی خود دوباره به همان محل زندگی روستایی خود بر می گشتند که یک پروسه عمیق اجتماعی و دائمی در تقسیم کار میان جامعه روستایی و شهری بوجود می آورد ولی این روابط دائمی شهر و روستا امروزه کاملاً به هم ریخته است و در این رابطه،چند عامل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مهم در این به هم ریختن نظم روابط شهر و روستای ایرانی تأثیر فرهنگی دارد و یکی از آنها عدم فهم علمی- فرهنگی دقیق ما از پدیده روابط شهر و روستا است  چرا که کوچ همگانی تنها عامل سازنده پدیده شهر و یاتشکیل  جغرافیای شهری نیست که این نگرش فرهنگی امروزه بر جامعه ما مستولی شده است و همانطوری که توضیح دادم در جامعه گذشته ما همه روستاییان، شهرهای ایرانی را کاملاً می شناختند و لذا هر روز در آن پرسه می زدند ولی چه چیزی آنها را در آن روزگار، نظیر امروز به شهری که برای فروش محصولات خود آمده بودند وابسته مکانی نمی کرد معضل بدفهمی ماست که ما از درک فرهنگی  مکانیزم آن هنوز عاجز مانده ایم و باید اضافه کنم که درجامعه گذشته ما، برای اینکه یک فرد روستایی به یک شهر بکوچد ،علاوه از کوچ مکانی (یعنی تحرک جغرافیایی)تحرک اجتماعی دیگر نیز می طلبید که مربوط به تحول شغلی و تحرک اجتماعی ناشی از پایگاه موظف شغلی آنها بود ولی این دیدگاه ناشیانه  ناشی از دیدگاه سطحی جغرافیدانان امروزی) که عامل تبدیل یک جامعه روستایی به یک جامعه شهری را تنها کوچ می داند مارا به اشتباه انداخته ولی برعکس، برای این که این کوچ مکانی (از تحرک جغرافیایی به تحرک اجتماعی تبدیل شود ویا به اصطلاح جامعه شناسان به تحرک شغلی )تبدیل شود علاوه از کوچ مکانی تحول شغلی و تحول تقسیم کاری نیز در جامعه روستاییان  مزبوررا ایجاب می کرد تا با تحول در پایگاه های اجتماعی شغلی آنان حرکت ویا تحرک از یک مکان جغرافیایی به نام جغرافیای روستا به یک جغرافیای شهری هم میسر بگردد ولی این نگرش فرهنگی غلط ویا فهم غلط ما از روابط سازنده میان دو مفهوم شهرنشینی و روستا نشینی امروزه باعث بسیاری از مشکلات برای مردم کنونی ایران شده است که ساخت سریال پایتخت هم در رسانه ملی نمی تواند به حل آن معضلات فرهنگی جامعه ما کمک بکند و یا شهر ها را از آلودگی هوا و یا فقر و یا آسیب های اجتماعی و یا بیکاری وسیع  شهری نجات بدهد وهمان طوری که در گذشته جامعه ما ،بزرگی ویا کوچکی یک جمعیت در یک مکان جغرافیایی  ،تنهاعامل تفاوت و تفکیک اجتماعی شهر از روستا نبودونیزتلقی غلطی هم که دکتر احمد اشرف جامعه شناس و ساکن در آمریکا در یک نشریه ایرانی داده بود و امروزه مبنای تفکرات تئوریک غلط یک عده از افراد در دانشکده های شهرسازی و یا رسانه ها قرار گرفته است نیز تلقی غلط اجتماعی از علت پیدایش شهر و یا پدیده روستا است که در آن نشریه  ،وی به نقل از مقدسی در احسن التقاسیم خود عامل تفکیک شهر از روستا را در جوامع اسلامی را داشتن مسجد جامع در یک مکان و عدم داشتن آن در مکان دیگر را عامل تفکیک شهر از روستا می داند .

و در این باره باید اشاره بکنم که برخلاف تصور وی ، مسجد جامع ها ، به تنهایی عامل ساخت و ساز نظام شهری نیست که بدون آن یک مکان از شهریت بیفتد و یا با ساخت یک مسجد جامع در یک مکان دیگر ، فوراً یک روستا به یک شهر تبدیل بشود و بلکه شهرها  ی ایزانی در چند هزار سال قبل از پیدایش مسجد جامع های ایرانی، از نظر تکوین اجتماعی ویا تکامل ساختاری خود ،شکل گرفته بودند و وقتی مسلمانان  هم به ایران آمدند ترجیح دادند که مسجد جامع های خود را صرفاً در ساختار شهرهای ایرانی بسازند و نه در درون روستا ها و به عبارت دیگر خود جزوی از عناصر شهری مزبوربودند و نه عامل اجتماعی تکوین پیدایش شهرهای مزبور .

آری آن چیزی که از نظر جامعه شناسان، عامل تفاوت شهر وروستا  می شودو یا باعث تفاوت بنیادی آنها از هم    می شود، پدیده تقسیم کار اجتماعی است و نه کوچ مکانی یک جمعیت به مکان دیگر و یا کمی و یا زیادی جمعیت در آن مکان و یا داشتن ویا نداشتن مسجد جامع در آن مکان و غیره ...

چرا که در تکامل اجتماعی جامعه ها  ،انسانهای مزبور با درایت فرهنگی خود دریافته بودند که برای ادامه بقاءزیستی خود مجبور به همکاری گروهی با یکدیگر در میوه چینی و یا در تولید لبنی و یا در تولید زراعی و یا در همکاری اجتماعی برای استفاده از حیوانات اهلی در زندگی اجتماعی خود هستند که این همکاری اجتماعی ساختاریافته برای ادامه زندگی گروهی خودشان برای تولید را در دوران های اولیه تمدن بشری ،جامعه روستایی می نامیدند که حاکی از تولید گروهی بود و تقسیم کار گروهی مزبوز بودو یا همکاری دسته جمعی آنان برای معیشت زراعی باغی و دامی بود ولی بعداً با انباشت های فرهنگی بیشتر در دانش خود ویا با ذخیره شدن  بیشترتجربیاتشان ،احساس کردند که این همکاری گروهی اولیه آنان برای تقسیم کار در جامعه روستایی ،برای تداوم زندگی آنان و ادامه معیشت اقتصادی آنان کافی نیست که تنها به آن همکاری گروهی اولیه خود اکتفا بکنند و بلکه به یک تکامل اجتماعی ثانویه در تقسیم کار نیز نیاز دارند ولذا با کمک به پیدایش شهرها در جوامع بشری ، تکامل ثانویه جامعه انسانی را بوجود آوردند و برای این که در این تکامل اجتماعی که نتیجه تقسیم کار پیچیده در روند معیشت اقتصادی جامعه است این نوع جامعه جدید شکل بگیرد جامعه شهری به عنوان مکمل جامعه روستایی پیداشد و به عبارتی دیگر در هر جامعه بشری به  دو جامعه روستایی و جامعه شهری تقشیم و مکمل هم دیگر شدند که روابط عمیق و دائمی اجتماعی آنها رابه یکدیگر پیوسته می کرد که در سالهای اخیر کاملاً به هم ریخته است و به عبارتی دیگر جامعه شهری از درون جامعه روستایی (و به عنوان جهش فرهنگی این جامعه) بیرون آمد تا مکمل تولیدات این جامعه روستایی باشد که نیازهای خود کفایانه تغذیه بشری را بهتر فراهم. آورد تا در سایه این دو نوع جامعه مکمل هم دیگر تقسیم کار اجتماعی پیچیده تر شکل بگیرد که در آن تقسیم کار جدیدترجامعه روستایی مزبور نیروهای کار تولید کننده محصولات زراعی و باغی و دامی برای تأمین معاش و معیشت خود بودند و جامعه جدید ترشهری، نیروی کار سازنده ی ابزارهای تولید باغی و دامی و زراعی آنها گردیدندکه هیچ کدام نمی توانستند بدون دیگری به ادامه حیات خود ،تداوم ببخشندو از این راه یک تکامل اجتماعی دیگر شکل گرفت  ویا تقسیم کار جدیدی میان مکان های زندگی بشری به نام دو مکان شهری و روستایی بوجود امد و مکمل هم گردیدند و یا تقسیم مازاد تولید در میان جمعیت همان دومکان شهری و روستایی بوجود آمدو یا تقسیم شیوه کار تولیدی جدیددر نظام مدیریت پنج گانه تولید  شکل گرفت که در اقتصاد قدیم به نام سهم های پنج گانه مزارعه اسلامی بود و در اقتصاد کشاورزی جدید هم به نام منابع پنج گانه تولید نامیده می شوند (اعم از : سهم نیروی کار ساده تولیدو یاسهم نیرو کار ابزار ساز تولید،و یا سهم نیروکار مدیریت تولید و یا سهم نیروکار برقرارکننده امنیت تولید و یانیروی کار بهبود دهنده آموزش تولید از مازاد تولید این تقسیم کار سهم میبردکه به عنوان مالیات زراعی به دولت ها پرداخته میشد  تا آنها با پرداخت همان مازادهای تولید به به افراد خود به نگهداری ارتش   برای برقراری امنیت تولید بپردازند و یا به پرداختهای نظام اداری مستوفی ها و ممیز ها ی اداری بپردازند و یا به ساخت و ساز مدارس شهری آموزش دهنده بهبود تولید بپردازندو یا سهم مالکانه نیروی سرمایه دهنده تولید بود که به خان ها پرداخته می شد که امروزه بانک ها جایگزین آنها شده اند ولی بر خلاف خانها  بحز از مطالبه سود وام خود  مسئولیت احتماعی در مورد کاشت ویا عدم کاشت  ویا مدیریت دسته جمعی تولید  ویا آفت ها وتغدیه مردم ندارند و به عنوان وام تولید و غیره سهم مالکانه از آن می برند و این رو روند پنج گانه تقسیم مازاد تولید از این طریق درجامعه بشری  واز جمله در قواعد حقوقی دین  اسلام وجود داشت ولی امروزه همه این تقسیم کارها  ی ضروری برای ادامه حیات بشری  وحیات جامعه ایرانی و در شیوه تقسیم مکانهای تولید و یا درشیوه تقسیم عادلانه مازاد تولید و یا  درشیوه تقسیم بهینه شیوه سازماندهی اجرای پنج گانه تولید  ،همگی در جامعه امروزی ما بهم ریخته است و جامعه ما به یک جامعه ای که هر کس به اندازه سهمی که در نظام تولیددارد در مصرف منابع نیز به همان میزان تلاش خود سهم ببرد نیست و جامعه ما به سهم هایی فکر می کند که هر کسی به اندازه سهمی که نیاز شخصی دارد  و بدون آن که در تولید آن  کالا   ،ابزار وکتاب نقش داشته باشد فکر می کند و مثلاً کسی  میخواهد با عدم تولید کتاب  واندیشه و علم و صرفاً با نابودی حق مؤلف دیگران می خواهد سریعاً دانشمند تلقی بشود و پول بیشتر در بیاورد ویا  بدون زحمت کشیدن  در راه آموزش دیدن  خود موسسه آموزشی پول در آور دایر بکند یا یک آبدارچی که با سوار شدن به زانتیا و بدون آنکه سهمی در نظام تولید جامعه داشته باشد و یا زحمتی در نظام اداری بکشد از سهم بیشتر لذت ببرد ویا در جامعه دینی ایران، به بهشت اتوپیایی زمینی ناشی از الهامات کمونیستی فکر میکند که در آن مطالبه تقسیم سهم ها نه بر مبنای میزان سهم داشتن  ویا نقش داشتن در نظام تولید جامعه ایرانی و بلکه سهم خواهی بر مبنای میزان نیازمندیهای شخصی اش به مصرف،وهر چه نیازمندی اش بیشتر باشد می تواند بطور غیر عادلانه از انواع مزایای مدرک و یا ماشین و یا رفاه و غیره بهره مند شود  ولذابسیاری از معضلات شهر نشینی کنونی ما ناشی از این نوع به هم ریختن روابط شهر و روستا و نقش و جایگاه آنان در نظام تولیدی جامعه امروزی ماست ودر حالی که جامعه گذشته، شکل گیری همه مشاغل و شکل گیری شیوه های کار و شکل گیری قوانین کار و جایگاه های تصمیم گیری کار و روابط سازماندهی کار همگی از یک  رشته تأمین نیازمندیهای طبیعی جامعه بشری نشأت می گرفت و نظیر امروز، مشاغل من درآوردی و غیر مبتنی بر نیازمندیهای اولیه نبودو بلکه رشد تکاملی خود را بطور طبیعی واز طریق  نهادینه شدن مشاغل، برمبنای نیازمندیهای ضروری جامعه شکل داده بود که تعادل ساختاری دو هزارو پانصد ساله تمدن کشاورزی  داشت و به این نوع جامعه ا،منیت غذایی و معیشتی و آموزشی و شغل گزینی و فرهنگ شغلی و احساس مسئولیت شغلی در درون خانواده و شهر و روستا و مدرسه و دانشگاه و غیره می داد که اخلاقیات اسلامیهم ناشی از این نوع احساس مسئولیت شغلی و خانوادگی بود و باعث می شد که مردم ایران  در این نوع جامعه  و بدون  در آمد نفت هم در همه این روزگاران هم بتوانند شغل داشته باشند و هم بتوانند از رفاه معیشیتی نسبی برخوردار گردند که نظام سرمایه داری  جهانی در سال 1342 با نظریه غیرکارشناسانه روستو،حامعه شناس آمریکایی آن را کاملاً به هم ریخت و امروزه مردم ایران، عواقب شوم این به هم ریختگی اجتماعی را تحمل می کنند که با پول فراوان نفت هم نه می توانند  یک جامعه صنعتی باشند که جوراب و کفش خود را از چین و بانکوک نیاورند و یا گردو و فندق  زراعی و آلوچه خشک وپرتقال خود را از کانادا و شیلی و اسپانیا و غیره نیاورند تا ادامه معیشت و دوام زندگی آنان باقی بماند و با ادامه روند اجتماعی کنونی نیز ما نه تنها جامعه صنعتی نخواهیم شد و بلکه حتی مزایای یک جامعه معیشیتی زراعی قدیمی را هم از دست داده ایم و شهرهای ما به انواع کانون های مشاغل کاذب تبدیل شده است که از نظر آمار مقایسه ای با جوامع مختلف دیگر، نظام شهرنشینی ایرانیان امروزی در هیچ کشور اروپایی و یا هندی و یا چینی و یا آمریکای لاتین هم دیده نمی شود ،چرا که پروسه شکل گیری شهرهای آنان در اروپا و غیره طوری بود که مهاجرت روستاییان به شهر در آن جوامع در یک پروسه آرام اجتماعی  وتدریحی صدوپنجاه ساله و همگام با تحول صنعتی شهرها اتفاق افتاد و یاهمگام و متناسب با افزایش مهارت های کوچ نشینان به شهر بود و یا همگام با امکانات جذب مشاغل شهری و مکانیزم مشاغل آفرینی شهری بود ولی در شهرهای معاصر ایران ماکه رشد شهری هر کدام نسبت به سال 1355 که آن هم  فاصله  زمانی کمی با اصلاحات ارضی سال 1342 داشت ولی امروزه  باجمعیتی بیشتر از بیست تا سی و گاهی صدبرابر رشد کرده اند  ونمونه آماری  آنهاحتی در ترکیه و شهرهای آمریکای لاتین و غیره  هم وجود ندارد . و یا ترکیب مشاغل ساختار شهری ایران طوریست که صرفاً با پول نفت به بقای شهری خود ادامه می دهندویک ترکیب مشاغلی دارند که در ترکیب مشاغل شهرهای دیگر جهان شبیه اش وجود ندارد که  حدودهفتادهزار بانک وموسسه وام دهنده در شهرهایش باشد و بدون آنکه مؤسسات صنعتی وام گیرنده در آن شهرها وجود داشته باشد و ویا 6600 واحد تولیدی اش ورشکسته  ویا بدهکار به بانک ها باشند وصرفاً تعدادی مدیر و کارمند و مستخدم را در آن شهرها به استخدام آورده باشند و یا دوهزار و خرده ای دانشگاه در شهرها و روستاهایش وجود داشته باشد که همه اقتصاد شهرهایش وابسته به اقتصاد آموزشی  باشندکه کاملاً بحران آفرین است .  و یا در هر شهرش تعداد زیادی کارمند در هجده موسسه بیمه اش، نظیر بیمه دانا ،معلم ،سامان و غیره استخدام شده باشند و یا در هر خیابانش تعداد زیادی بنگاه معامله ملکی روییده باشد و یا تعدادی پارک بان در هرشهرش و یا پلاکاردچسبان عامل اشتغال زایی جوانان شهرش باشد و یا به ازای هر شش نفر یک نفر بقال و یا دستفروش میوه و یا عمده فروش میوه (واسطه گری خریدوفروش مردم) وجود داشته باشد و یامسافرکش های سرخیابانی  باشندکه برای رفت وآمد مردم شهر به منازلشان و یا برای حمل اجناس خریدهایشان چندهزار تومان پول بطلبند .

آری از نظر مقایسه ای ،نظام رشد شهرنشینی کنونی ایران ،هم برخلاف روند توسعه نظام شهرنشینی بقیه کشورهای جهان است که پروسه طبیعی و تدریجی دارند و یا برنامه ریزی شده تاریخی تدریجی داشتند و اغلب هم با ترکیب بندی تقریباً متناسب مشاغل شهری شکل گرفته اند و هم برخلاف نظام شهرنشینی تمدن دیرینه ایرانیان در شهرهای 2500ساله آن است که در طی این 2500 سال از عمر تمدن کشاورزی و یا  شیوه معیشت کشاورزی آنان که تاسال 1342 به سر می بردندمی گذرد  که مقداری از آن ازمنه تاریخی هم متعلق به تمدن زرتشتی در دوران ساسانی و اشکانی و هخامنشی بود و با همان ساختار اجتماعی و مشاغل شهری در تمدن 1400ساله اسلامی هم تا سال 1342 ادامه یافته بودو درآن شیوه تمدن سابق ایرانیان ،  شالوده بندی شهرها و روستاهای ایرانی ،برمبنای روابط منطقی تقسیم کار در نظام تولید بود ویا در پیوستگی عقلانی مشاغل به یکدیگر بود واز جمله پیوستگی مشاغل یا در درون روستا ویا با هماهنگی بین مشاغل روستا و شهرها انجام گرفته بود که اغلب در این تقسیم کار های منطقی وبرای ادامه معاش آنان تقسیم کار تولید خودکفایانه وجود داشت و از جمله تقسیم کار  در درون خانواده های ایرانی بر مبنای تقسیم کارمنطقی  اعضای خانوادگی  بود واز جمله  در تولید لبنیات خانگی و یا در تولید میوه خانگی و یا در تولید نانوایی خانگی و یا در تولید مرغ و گوشت و دام خانگی و یا در تولید فرش و جوراب و پیراهن پشمی خانوادگی و یا در ریسندگی خانوادگی و فراهم کردن مواد اولیه آن و یا در تامین مهدکودک خانگی و یا تأمین خانه سالمندان خانگی ویا خانه سازی خانگی ، همه اعضای این خانواده ها بر مبنای خودکفایی اقتصادی خود خانوادگی از بزرگ تا کوچک کار می کردند و در نظام تولید خانگی ده مسئولیت شغلی داشتند و نیز  در تقسیم کار دیگر ی که در درون روستاهایشان شکل داده بودند هم یک نوع تقسیم کار با مدیریت تولید دسته جمعی زراعی به وجود آورده بودندکه شامل پیوستگی رابطه زارع ایرانی با کدخدا و مباشر ده و مستوفی و ممیز ارزیابی کننده محصولات ده و غیره  بود وتوافق منطقی در آن رابطه وجودداشت و یا در نحوه تقسیم کار تولیدی با خان ده بودندکه سرمایه دهنده زمین و بذر و احیای قنوات و  یاتعمیر کننده ویا پاکسازی کننده آنها بود ( وبه جای وام های بانکی کنونی شهرها)نیروی کارسرمایه دهنده زراعی بودند و به اندازه سهم سرمایه خود از زراعت و باغ ده سهم تولید می بردند ولی برخلاف بانکهای امروزی ما احساس مسئولیت اجتماعی درباب قواعد عقود اسلامی مزارعه  وسهم بری آز آن  درتولید نظام تولید داشتندو لذا تولید دسته جمعی در ده به راه می انداختند ویا با  انتخاب کدخداهای با سوادبرای ده  مفید بودندکه بتواند حل مشکلات کدخدایی بکند ویا با مدیریت شورایی روستاییان برای میوه چینی دسته جمعی راه بیاندازد و یاکشت و داشت و کاشت دسته جمعی راه بیاندازد و یا احساس مسئولیت در برابر آفتهاو خشکسالی ها و ویرانی قنوات و عوارض طبیعی داشته باشد و گزارش آن را به خان ها بدهد تا خان ها سهم خواهی خود را برخلاف وام ها ی امروزی به تعویق بیاندازند و یا نمی گذاشتند که یک روستایی که وام کشاورزی گرفته است صرفاً به مصرف کشاورزی برساند و  آنرا صرف خرید وانت نیسان مسافرکشی در شهرها نکندو یا قیمت های کلان از مردم نطلبد و بلکه سهم بری مالکانه وی با عقود مشارکت اسلامی همخوانی کامل داشت و (طبق اصول شرعی مندرج در کتاب شرح لمعه در باب مزارعه های اسلامی بود )و یا در تقسیم کار دیگری با اعضای شهرها هماهنگ بودو مبنی بر این اصل بودکه اعضای شهرهای سابق ایرانی در ازای دریافت بخشی از مازاد تولید زراعی دامی و باغی آنان و یا ما به ازای پولی آنها به تعمیر و تعویض و یا ساخت نوین و یا تجهیز دوباره ابزار آلات تولیدی آنان بپردازند که با آن تجهیزات بتوانند اراضی اطراف ده و یا باغات و یا مراتع آن را برای خودکفایی اقتصادی زندگی خود آباد بگردانند و به همین دلیل برمبنای  تعقل اجتماعی جوامع روستایی ایرانیان نهایتاً منجر به تکوین جوامع شهری در تکامل اجتماعی ثانویه آن شدند تا از وقت و انرژی روستایی خود صرفه جویی اقتصادی کرده باشند و در تقسیم کار های خود با سپردن ساخت ابزار آلات تولیدزراعی خویش به سکنه حرفه ای شهرها واگذارکنند تا از کاشت محصولات زراعی باغی خود بهتر و بیشتربهره برداری بکنندو به همین دلیل بود که به جای اینکه خودشان در مزرعه روستایی هم محصول گندم بکارند و هم خودشان داس دروی گندم مزبور را در همان روستا بسازند صلاح اقتصادی خود را در آن می دیدند که ساخت آنرا به سکنه حرفه ای شهرها بسپارند که همگی ابزار آلات زراعی ، باغی و دامی آنان را بسازند و در نتیجه این تقسیم کار بودکه اکثر شهرهای ایران همه ترکیب مشاغل ابزار سازانه داشتند و نیز با چند ساختمان اداری مربوط به اداره دولتی مزارع روستا ها  در شهر بود و به همین دلیل شالوده شهرها با شالوده دهکده ها فرق داشت که فاقد مراکز اداری و مراکز ابزار سازی بودند تفاوت شغلی و تفاوت ساختار سکونتی و تفاوت چهره اجتماعی با هم داشتند که امروزه خیلی ها با سطحی نگری فرقی بین ساختار دهات و شهرها نمی بینند و همگی را برمبنای بزرگ و کوچکی جمعیت آنان یک شکل تصور می کنند و یا در نظام بخشداری و فرمانداری ها بر مبنای تعداد جمعیتهایشان  طبقه بندی واحد اجتماعی می شوندو از این رو در شصت هزار روستای ایرانی برای کفاف معیشت خود حتی در درون کویرها و بیابان های خشک سیستان و بلوچستان و بر مبنای ساختار شغلی منطقی و روابط منطقی با شهرها احیا و آباد شده بودند و لذا دهها قرن بدون در آمد نفتی می توانستند به بیکاری مشاغل دچار نشوند و یا با کمبود ارزاق و یا گرانی آن در شهرها و روستاهادچار نشوند و یا مجبور باشند همه محصولات زراعی خود را از خارج بیاوند و یادر شهرها فقط فروشنده محصولات خوراکی و یا میوه باشند که امروزه در ایران برای هر شش نفر یک نفر توزیع کننده ارزاق و بقالی وجود دارد و در حالی که در اکثرکشورهای جهان حداقل یک نفر در ازای شصت نفر می باشد و یا در خیابان های ما از هر چند دکان یک دکان معاملات ملکی وجود داشته باشد که چند نفر منتظرباشند تا یک نفر فروشنده و یا خریدار که به خرید یا فروش خانه احتیاج دارند وآن چند نفر واسطه شهری هزینه خرید و یا هزینه فروش آن فرد را بالا ببرند و یا به مشاغل پارک بانی و غیره بپردازند و لذا این نوع ترکیب مشاغل نظم شهرهای ایرانی معاصر را به هم ریخته است و در حالی که در جامعه گذشته ایران سکنه ماهر شهرها شبانه روز مشغول ساخت و ساز و تولیدهای ابزار زراعی سنتی بودند و با تقسیم کار منطقی بین مشاغل درون شهری خود در اداره صنف مزبور توسط ماهر ترین آنها عمل می کردند به عنوان پیشکسوت حرفه ای (و یا پیشکسوت محله ای به جای شوراهای شهری کنونی) به رتق و فتق ماهرانه محله ها و یا رتق و فتق مشاغل می پرداختند که دردرون شهرها سازمان یافته بود ونظام آموزشی جامعه گذشته هم کاملاً در درون مشاغل مزبور به صورت آموزش عملیاتی مستقرشده بود و نه نظیر امروز که علاوه از آموزش های غیرتجربی و غیر عملیاتی خود حتی نصف دانشجویان یک دانشگاه نیز علاوه از نخریدن و نخواندن کتاب در حرفه و  درس خود، حتی احساس احتیاج به عضویت در کتابخانه هم نکنند ولی در شهرهای مختلف به دایر کردن مؤسسات آموزشی برای تربیت آموزشی دیگران بپردازند و یا تعمیرگاه ناشیانه بسازند .

آری در جامعه گذشته اکثر قنوات روستاها که طول مسافت حفاری زیرزمینی شان بیش ازطول مسافت اطراف کره ماه کنده شده بود ولی همه تیشه های حفاری آن ها در مشاغل شهری ساخته می شدند و یا داس های شصت هزار روستای اطراف شهرها در درون شهرها ساخته می شد و یا بیل آهنی سنتی و یا خیش آهنی سنتی و یا نعلبندی و تجهیز اسبان و خران و قاطرهای بارکش محصولات زراعی باغی در مشاغل شهری ساخته می شد و یا دیگ ها و بادیه های مسی جوشاندن و نگه داشتن شیرهای تولیدی روستاییان مزبور در شهرها ساخته می شد و یا تنورهای تولیدی نان خانوادگی روستاییان در شهرها ساخته می شد و یا کوزه و کاسه سفالی اعضای خانواده روستایی ها در شهرها ساخته می شد و یا غربال و الک کردن محصولات گندم و جو و برنج و باقالا و عدس آن ها در شهرها ساخته می شد و یا ابزار های تولید فرش بافی خانگی آن ها در شهرها ساخته می شد  که فرش های خانگی برای جهیزیه دختران خود می دادند و یابرای مناطل خود می بافتند و یا برای فروش در شهرها می بافتند  نظیر ساخت قیچی فرش و یا ساخت قلاب بافت فرش و یا تیغه برش خامه  فرش بافی و یا دار قالی تخته ای فرش بافی، همگی در شهرهای ایرانی ساخته می شد و یا در ساخت ادوات خانگی و ساختمان سازی منازل و یا ابزارهای ریسندگی و بافندگی خانگی آنان و یا رنگ رزی خامه های بافندگی آنان همگی در درون مغازه های شهریساخته می شد و از این رو مشاغل شهرهای ایرانی مکمل مشاغل روستایی بودند و کمک بزرگی به اقتصاد روستایی و خودکفایی تولید خانوادگی آنان به حساب می آمدند و با نظام آموزشی صحیح خودش که توأم با مسئولیت آموزش دهی بود تمام افراد حرفه ای این شهرها در یک روند تدریجی آموزشی مهارتهای عمیق در تولید آن ابزارها می دیدند و یا به نوآموز ها یاد می دادند تا مبادا ناشی بودن یک شاگرد احیاناً ابزار تولید زراعی یک روستایی را خراب بکند و یا هزینه داس و بیل و یا سایر ابزارآلات آنها را طوری بالا ببرد که امکان تولید زراعی و باقی ماندن آنان در سطح روستاها را از بین ببرد و به همین دلیل گروه زیادی از افراد مزبور در شهرهای ایرانی شبانه روز هم ابزار سازی ماهرانه می کردند و هم ترتیبی اتخاذ می کردند که آن ابزارها به قیمت ارزان تری برای بقاء تولید روستایی باقی بماند و یا احیاناً هزینه تولید آن بالا نرود و برخلاف مشاغل کنونی بود که فرضاً یک روستایی که از وام بانک شهری برای تولید زراعی در ده وام گرفته ولی به جای کاربرد آن برای تولید زراعی در ده در مشاغل شهری به خرید نیسانی پرداخته باشد که حمل و نقل سیب زمینی یک روستایی دیگر را که یک وانت بارش هفتادهزار تومان قیمت دارد با همان وام بانکی نیسان از وی صدهزار تومان هزینه حمل و نقل سیب زمینی بطلبد که از خود قیمت سیب زمینی فروشی آن فرد بیشتر می گردد و یا با نداشتن علم ریاضیات یک مؤسسه آموزشگاه آزاد باز کند و با دریافت ششصد هزارتومان هزینه آموزشی ریاضیات و فیزیک از دیگران آخر سال به دلیل آموزش ندادن کافی وی فرزند شهروندان دیگر را رفوزه از آب دربیاورد و یا با خرید ماشین سمند و زانتیا و از طریق مسافر کشی در چهارراه های شهری برای یک مسافت های کوتاه شهری و یا بیرون شهری چنان قیمتی از همان شهروندان مطالبه بکند که بتواند بابیست یا سی بار مسافر کشی بیرون شهری ، قیمت کامل آن ماشین و وام بانکی آن را بپردازدو یا نظیر آشپزفیلم پایتخت باشد با دزدیدن گوسفند فرد دیگری هزینه پخت غذای رستوران شهری خود را بدون پرداخت چهارصد هزارتومان پول گوسفند به دیگران به راحتی در آشپزخانه اش عمل بیاورد و به منازل دیگران برای پول گرفتن  بفرستد.

آری برخلاف تصور جغرافیدان های امروزی دانشگاه های ما پدیده شهرنشینی تنها ازمکانیزم کوچ های روستایی در تاریخ جوامع بشری شکل نگرفته بودند و بلکه در یک روند تکامل تاریخ اجتماعی از نوع تقسیم کار و تقسیم مشاغل بین حرفه های شهری  و حرفه های روستایی شکل گرفته بودند تا مکمل ابزار سازی اقتصادی آنان باشند  و برای اقتصادی شدن مشاغل شهری هم کانون جغرافیایی شکل گیری هر شهر هم طوری طراحی شده بود که بتواند به تعدادی از روستاهای اطرافش خدمات ابزارسازانه زراعی باغی بدهد تا هزینه آن جوامع روستایی را دوباره از این طریق مکان گزینی بهینه جغرافیای شهری خود ویا جمعیت گزینی بهینه شهری خود کمتر بکند و مثلاً شهر نطنز ایران که روستاهای محدود و اندکی در مناطق کویری اطرافش داشت و خودش را به یک شهر کوچک و ترکیب بندی مشاغل اندک آن قانع کرده بود و شهر ری که روستاهای وسیعی در اراضی حاصلخیز اطرافش داشت نظیر اراضی حاصلخیز ورامین و یا شهریار کنونی و یا کرج کنونی که در اطرافش قرارداشتند به مشاغل و جمعیت شهری بزرگ ،خودش را تجهیز کرده بود تا بتواند نیازمندی های ابزار سازانه روستاهای بیشتری را فراهم کند و لذا آمایش سرزمینی به معنی واقعی و طبیعی و منطقی که امروزه کارشناسان دانشگاه ها عاجز از درک آن هستند در نظام مکان گزینی شهرهای ایرانی نیز بوجود آمده بود ولی امروزه متأسفانه با تبلیغات غیر مسئولانه و افراد تاجر پیشه و بی خبر از نظام تکوین شهرها و روستاها بهانه محرومیت زدائی روستاها باعث تخریب همه شهرهای ایرانی معاصر شده است (از نظر آلودگی هوا و یابحران بیکاری شهری و یا رشد بزهکاری های شهری و یا رشد گرانی ها و رشد مشاغل کاذب و غیره) و در حالی که اگرما قصد  عوام فریبی آموزشی و یا بهداشتی نداشته باشیم و منطقی در این راه بیاندیشیم برای بهبود روستاها می توان در درون یک روستا و حتی در درون یک چادر معمولی هم برای همان روستاییان بهترین ریاضیات را درس داد ویا باسازماندهی مجددنظام آموزش پرورش پویا برای آموزش دهی روستاییان می توان بهترین آموزش ها را بدون ساختمان مدرسه به عمل آورد و لذا محرومیت آموزشی روستاها از طریق ساختن یک ساختمان شیک در همان روستا از بین نمی رود و یا می توان از طریق موبایل های امروزی محرومیت مخابراتی آنان را از بین برد و یا با درمانگاه های سیار می توان بر محرومیت مراکز بهداشتی روستاهای ایرانی فائق آمد و اجازه داد که آنان به جای اندیشیدن به کلاس شیک درسی به تولید شغل آفرینی و کارآفرینی  خود در همان محدوده روستا ها فکر بکنند ومحتاج مشاغل شهری نگردند که بزرگترین یله رها کرده که می توانست بیشترین اشتغال زایی را در بزرگترین محوطه جغرافیایی زراعی و دامی  و باغی ایران برای آنان بوجود آورد و به بیکاران شهری اضافه نشوند و یا از کارگران مفید زراعی و باغی به کارگر ساده ساختمانی در شهر و یا کارگر رفتگر شهری و یا کارگرپارک بان و یا کارگر پلاکارد چسبان که غیر مفیدند و صرفاً با هزینه نفت مجبور به ادامه زندگی می باشند تبدیل نگردند و با پول های همان تولیدات باغی و زراعی خود به بهسازی خانه های خود بپردازند و یا به بهسازی باغات خود و یا درختان میوه خانه شان بپردازندکه همگی قدیمی اند و یا به جای سهام عدالت تعدادی هدیه کاشت درخت میوه در خانه خود تحویل کاشت شده بگیرند و یا با انباشت ثروت ناشی از تولیدات زراعی و باغی شخصی خود به بهسازی نظام آبیاری روستایی خود و یا بهسازی  محله روستایی و طرح جامع روستای خود بپردازند و در حالی که در شهرهای ایرانی هم با اندیشه خصوصی سازی همه شهرنشینان  مجبورند به ساخت خصوصی محله و امکانات رفاهی خود بپردازند آنان نیز در همان روستا از اقتصاد نوع خصوصی سازی بهره برده و صرفاً با تکیه بر توانایی های فردی و احساس مسئولیت فردی خود در تولید به ساخت محله روستایی خود بپردازند که به دلیل داشتن آموزش های کارگری لازم بهتر از محلات شهری خواهند ساخت  و یا ساخت کارگاه های دامداری آنان در همان روستا که برای خود بسازند بهتر است کارگاه های دامداری اطراف شهر است که یک مهندس شهری می سازد زیرا در این راه بهتر از شهری ها هم حرفه و هم مهارت بدنی و تجربه کاری دارند، زیرا ساخت یک کارگاه دامداری برای یک مهندس شهری که از بانک وام گرفته است ولی در ساخت وساز ساختمانی آن و یا در کار روزانه اداره ی دامداری مجبور به نیروی کار بدنی همان روستایی است معضلات بزرگی را برای همان مهندس خام و جوان ونپخته و بی خبر از نحوه کارکشیدن از کارگر ساختمانی و یا دامی را بوجود می آورد و نهایتاً معضلات وسیعی را برای پرداخت آن بدهی های وام بانکی خودبرای اومی سازد که به جهنم علیم دچارش می کندکه صرفاً نه پولی به جز وام و نه کارگری به جز همان کارگر روستایی برای ساخت دامداری چیزی نداردولی با تکیه به مدرک به اصطلاح تحصیلی خود به چنان عذابی دچار آمده است و در حالی که فرد روستایی دیگر با خرید نیسان و یا سمند مسافرکشی و یا بنگاه معاملاتی ملکی و یا معاملات مرغداری ها و دامداری ها در شهر در اندیشه پولدار شدن سریع و آسان و بدون زحمت و بدون مسئولیت در برابر اداره کار و بیمه و بانک        می باشد و نظام کار و نیروی کار امروزه در جامعه ایران به همین دلیل کاملاً به هم ریخته است .و نیز روستاییان مهاجر مزبور در بهم ریختن نظم انضباط آموزشی و سیاست اداره ی شهرهای ایرانی ،تنش های عمیق اجتماعی با مشاغل آفرینی کاذب خود بوجود می آورند و باید به رفع آن فکر کرد و از طریق احیای شصت هزار ویلا روستای ایرانی می توان هم بزرگترین اشتغال زایی و هم بزرگترین ساخت و سازهای دهه آینده و هم احیای باغات و مزارع و مراتع بزرگترین جغرافیای زراعی باغی ایران را بوجود آورد و مشاغل اضافی شهرها را نیز به همان روستاها کشاند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد