اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

چهار گفتار کوتاه در باره ی تقسیم کار

1     خاستگاه اولیه ی تقسیم کار: اولین بار بحث تقسیم کار را آدام اسمیت به سال 1789 مطرح کرد. وی که آزمایش های خود را در یک کارگاه سنجاق سازی انجام می داد متوجه شد، برای ساختن یک سنجاق، 18 عمل مختلف انجام می شود و در آن زمان همه ی این 18 فعالیت را یک نفر به عهده داشت.

1-      خاستگاه اولیه ی تقسیم کار: اولین بار بحث تقسیم کار را آدام اسمیت به سال 1789 مطرح کرد. وی که آزمایش های خود را در یک کارگاه سنجاق سازی انجام می داد متوجه شد، برای ساختن یک سنجاق، 18 عمل مختلف انجام می شود و در آن زمان همه ی این 18 فعالیت را یک نفر به عهده داشت. وی با بررسی کار سازنده ی سنجاق متوجه شد هر روز زمان زیادی از طول روز کاری این فرد صرف انجام کارهای اضافی مانند جابه جا کردن وسایل کار و برداشتن و گذاشتن وسایل متناسب با هر مرحله از کار می شود. اسمیت پیشنهاد کرد هریک از این 18 فعالیت به عهده ی یک نفر واگذار شود تا این گونه زمان های اتلافی حذف شوند. به همین سبب به جای انجام 18 فعالیت توسط یک نفر 18 نفر به کار گمارده شدند و هر فرد تنها انجام یک قسمت از کار را به عهده گرفت. نتیجه ی این تغییر سه دستاورد مهم بود. 1) زمان هایی که برای تعویض ابزار کار اتلاف می شد صرفه جویی شدند. 2) به جهت تخصصی شدن کارها هر فرد در انجام کاری که به عهده اش محول شده بود فرز تر و سریع تر می شد. 3) به جهت تخصصی شدن کارها هر فرد در کاری که به عهده اش واگذار شده بود ماهرتر و باسلیقه تر می شد. لذا تقسیم کار تولید بیشتر را با کیفیت افزون تر به همراه آورد. تقسیم کار اگرچه 18 برابر نیروی کار بیش از شرایط قبل از تقسیم کار می طلبید اما در مقابل بازدهی دهها برابر بیش از هزینه ی نیروی انسانی خود به همراه داشت. در اثر تقسیم کار کارگاه های تولیدی از حالت تک نفره به چندین نفره و بعدها به صورت کارخانه درآمدند که در قرن بیستم این امر نیاز به مدیریت را به دنیای علم و دانش نشان داد.

2-      تیلور و تقسیم کار: مبحث دومی که باید درباره ی تقسیم کار گفت موضوع کار فردریک وینسلو تیلو و نقش تقسیم کار در نظریه ی وی است. تیلور همان طور که در کتاب اصول مدیریت علمی خود می نویسد برای آزمون فرضیه ی خود اقدام به استخدام فردی کرد که بتواند آزمایشات زمان سنجی خود را  روی وی پیاده کند. این فرد (اشمیت) یک کارگر بسیار تنومند، سبک مغز و بسیار پول پرست بود. و آن چه که تیلور به نیاز داشت دقیقاً چنین فردی بود. آن چه که از مفهوم تقسیم کار در نظریه ی تیلور مد نظر است تقسیم کار بین کارفرما و کارگر است. در کاری که تیلور انجام داد قرار بود فردی به کار گمارده شود که بتوان به هر اندازه که لازم است از گرده ی وی کار کشید (ویژگی تنومندی اشمیت) نتواند از خود خلاقیت و نظری را ارائه دهد (ویژگی سبک مغزی و کم هوشی اشمیت)، و نیز کسی که بتوان وی را با ابزارهای ساده ای مانند پول برانگیخته ساخت (ویژگی پول پرست بودن اشمیت). تیلور از همکار خود می خواست که در طول روز با تغییرات مداوم نحوه و شکل اجرا کار اشمیت را به کار بگیرد و اشمیت به هیچ عنوان حق دخل و تصرف در تصمیمات تیلور و همکار او را نداشت. به همین سبب بین تیلور و همکارانش از یک سو و اشمیت از سوی دیگر تقسیم کاری به وجود آمد که طی آن کارفرمایان وظیفه ی برنامه ریزی را به عهده گرفتند و کارگر وظیفه ی اجرای کار را.

3-      فایول و تقسیم کار: در اصول 14گانه ی هنری فایول نیز بحثی درباره ی تقسیم کار وجود دارد. وی در اصل سوم خود به وحدت هدایت در گروه بندی وظایف اشاره می کند. سازمان های بزرگ که با حوزه های وسیع کاری در آن های جریان دارد، هر حوزه ای از کارها را به عهده ی یک گروه قرار می دهند که این پدیده را گروه بندی وظایف می نامند. برای مثال وقتی می گوییم در یک اداره ی متوسط  کلیه ی امور مالی به عهده ی 15 نفر، خدمات به عهده ی 5 نفر، امور نقلیه به عهده ی 3 نفر، و پاسخ گویی به مشتریان به عهده ی 7 نفر می باشد به معنی آن است که کارهای مختلف این سازمان گروه بندی شده اند و هر گروه از کارها به عهده ی یک گروه از افراد گذارده شده است. حال طبق اصول 14گانه ی فایول وظیفه ی مدیر سازمان این است که همه این گروه ها (که به ظاهر منفک از سایر گروه ها فعالیت می کنند) را به نحوی به سوی هدف غایی و آرمان های سازمان سوق دهد که در مجموع، سازمان به اهداف اصلی از پیش تعیین شده ی خود نائل آید.

4-      نقسیم کار جهانی و بهره کشی از کشورهای ضعیف: در دهه های 1950 و 1960 با ایده گرفتن از تقسیم کار آدام اسمیت، کشورهای استثمارگر طرح تک محصولی شدن کشورها را ارائه دادند. منطق ظاهری آن ها استفاده از مزایای تقسیم کار اسمیت بود اما این کشورها از تک محصولی کردن کشورهای تحت سلطه ی خود به دنبال منافع اقتصادی بودند که برخی از این منافع بدین قرار است. 1) وقتی اقتصاد یک کشور تنها بر پایه ی یک محصول بنا می شود، شاهرگ اقتصادی آن کشور در دست کشور استثمارگری است که خریدار محصول است. 2) وقتی کشوری تمامی سرمایه های اقتصادی و انسانی خود را مصروف تولید تنها یک محصول می کند و آن محصول را در سطح بسیار وسیعی تولید می کند، قیمت آن محصول (طبق قانون عرضه و تقاضا) پایین می آید. به همین سبب کشورهای سلطه گر از این رهگذر هم اختیار سیاسی کشورهای تحت سلطه ی خود را به دست می گیرند و هم آن محصول را به پایین ترین قیمت ممکن به دست می آورند. به عنوان نمونه هایی از کشورهای تک محصولی درجهان می توان از الجزایر با تولید انگور(که تمامی انگور خود را به کشور فرانسه صادر می کند که عمدتاً صرف تولید شراب می گردد)، و کشورهای نفت خیز با تولید نفت می توان نام برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد