![]() ![]()
|
![]() ![]() | |
![]() ![]() گرفته بود، میتوانستند همچنان صحنه را برای کسانی که به هر دلیل نمیتوانستند یا نمیخواستند با انقلاب و اندیشههای اسلامی و انقلابی رهبری آن، همراهی کنند، خالی بگذارند و پی درس و بحث و حداکثر، نظارت کلی خود بروند؟! آیا در چنین شرایطی، جایی برای پذیرش وعمل به این توصیه برخی متصدیان وجود داشت که انقلاب تمام شد، روحانیون به حوزهها و مدارس خود برگردند؟! مسؤولیت نخست عالمان دین، تبیین اسلام و هدایت مردم و اکتفا کردن به "حداقل" در عهدهداری مناصب و مسؤولیتهاست، اما روحانیت نمیتواند و نباید انقلاب و نظام و وظایف ناشی از آن را به عذر پرداختن به مسؤولیت اولیهخود، رها کند و تا اطمینان کامل نیافته، بار مسؤولیت را از دوشخود بردارد؛ این چیزی نیست جز فرار از مسؤولیت و گونهای روشن از راحتطلبی و حتی خیانت به نظام و کشور. و بدین گونه بود که حضرت امامخمینی به صراحت، چند بار از تصمیم اولیه خود برای عدم پذیرش مسؤولیتهای عمده کشور توسط روحانیون به عنوان یک اشتباه یاد کرده وفرموده: "پیش از انقلاب من خیال میکردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی
2- تبیین
درست نسبت میان انقلاب اسلامی و روحانیت هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون میروند کارهای خودشان را انجام میدهند. بعد دیدم خیر، اکثر آنهاافراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زدهام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کردهام... امروز میگویم مادامکه احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبقاسلام عمل کنند، علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این یکشأنی برای علما نیست که ریاست جمهوری و یا پست دیگری را داشته باشند، چون وظیفه است به این کارها میپردازند." [4] وحوزههای علوم اسلامی، و توجه به نقش واقعی و بی بدیل عالمان دینی، هر چند منطقاً میتواند نسبت میان روحانیت و نظام اسلامی |
![]() ![]() وساختار قدرت و مدیریت سیاسی کشور را نیز مشخص کند و گزافه نخواهد بود اگر میان این دو نسبت، رابطه مستقیم بر قرار شود و عالمان وروحانیون، به نسبت نقشی که در پیروزی انقلاب و شکلگیری ساختار نظام سیاسی و شکل مدیریت کشور داشتهاند، برای حضور مستقیم در نظام و ساختار قدرت، احساس مسؤولیت کنند و این امر به حکم "جدال احسن" در منطق حامیان توزیع مناصب و سهمیه بندی قدرت بر اساس نقش آفرینی طرفهای بازی قدرت، باید امری پذیرفته شده باشد، اما با این همه، واقعیت آن است که بهرغم برخی انتقادهایی که باید پذیرفت، نباید اصل حضور روحانیت در صحنه سیاسی و مدیریت کشور وپافشاری بر آن را تا حدّ اتهام قدرتزدگی و نزاع قدرت و سهمیه بندی آن، تنزّل داد. به تعبیر صریح شهید آیتالله مرتضی مطهری که منتقدان کنونی، به روشن بینی، حقیقتطلبی و جامعنگری وی اذعان دارند حقیقت این است: "انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و هم چنان
با این همه، توجه میدهیم به این
واقعیت که مقایسه درصد حضور پیروزمندانه به پیش برود، میباید باز هم روی دوش روحانیون وروحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکر بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذرد، اسلام به کلّی مسخ میشود، زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند." [5] روحانیون، و غیر روحانیون در مدیریتهای سراسر کشور، نشان میدهد که این امر توسط محافل منتقد یا بهانهجو، مقداری بزرگنمایی میشود؛ امری که متأسفانه هنگام گزارش آمار شهدای جنگ تحمیلی، درست عکس آن عمل شد و با اینکه روحانیون و طلاب، بیشترین درصد افتخار شهادت و جانبازی را داشتند، واقعیت بازگو نشد و به گونهای خواسته وناخواسته کوچکنمایی شد.
| |
![]() ![]() ومسؤولیت پذیر را از حالت انفعالی و موضع تدافعی، بیرون خواهد آورد. بارزترین و صریحترین نمونه آن در سالهای اخیر که در واقع در راستای دفاع از روحانیت اصیل و حضور فعال آنان در صحنه سیاسی ومدیریتی کشور، صورت گرفته، پیام تاریخی و راهگشای حضرت امامخمینی، به روحانیت است که در عین تبیین جایگاه خطیر روحانیت وخدمات حوزههای علمیه و دفاع جامع از این نهاد مقدس، به نقد صریح و بیپرده بخشی از عملکرد کسانی که در زیّ روحانیت بودند، میپردازد و به بازخوانی پرونده سیاه آنان مینشیند و خطر گسترش تفکر و حوزه عمل آنان را بویژه به طلاب جوان، گوشزد میکند. مقدس مآبی متحجّران وروحانی نمایانی که گلوله حیله و نفاق و زخم زبان آنان، به تعبیر امام "هزار بار بیشتر ازباروت وسرب، جگر وجان را میسوخت ومی درید." امام مرثیه زجرهای آن را در فرصتی دیگر اینگونه بازگو کرده است: "در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیت اصیل در
و البته در همان پیام است که ایشان ضمن
هشدار دادن برای پرهیز از مرگ آباد تحجّر و مقدس مآبی چه ظلمها بر عدهای روحانی پاکباخته رفت. چه نالههای دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی باتوکل بر خدای بزرگ کمر همّت را بستند و از تهمت وناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر،علم و خرافه، روشن فکری و تحجرگرایی، سرافراز ولی غرقه به خون یاران ورفیقان خویش پیروز شدند." [8] القاءات روحانی نماها و مقدس مآبها، از طلاب میخواهد: "از تجربه تلخ روی کارآمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که
روحانیون بویژه آنان که در مدیریتهای
سیاسی کشور، در خدمت هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مباداگذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد وساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت سازنظام شود." [9] |
![]() ![]() نظام اسلامی و مردم مسلمان میباشند، باید اقتدار و حوزه نفوذ کلمه خود را ابزاری برای استقبال بیشتر از نقدها و پرسشها سازند و به اتکای خاستگاه دینی و پایگاه اجتماعی و قدرت سیاسی خود، در جایگاه حمایت ازمنتقدان دلسوز و ناصحان خیرخواه چه روحانی، چه دانشگاهی و چه غیر آنان، برآیند و راه حصول "اقتدار" واقعی را در فروتنی و سنگلاخ پذیرش "انتقاد" و اصلاح کاستیها بجویند. بیشک حصول چنین اقتداری به رغم بدخواهان، نه تنها نقص و عیبی را متوجه آنان نمیکند بلکه ابزاری ناگزیر در انجام مسؤولیت و خدمت به خلق خدا و حفظ کیان اسلام و مسلمانان است. اقتداری که "نیم سطر" متکی به آن، بساط سلطه استعماری انگلیس را همانند برگ "تنباکویی" در هم میپیچد و یا یک "کلمه استرجاع" برخاسته از آن، بساط فتنه منافقان ومحاربان را در چند ساعت به آتش خشم یک ملت میسوزاند و خاکستر آن را به چشم صحنه گردانان پشت صحنه میپاشاند. این است معنای واقعی اقتدار ملّی. 5- در هر یک از قوای حاکم، اگر کسی علیرغم خواست مردم وخارج از خواست واقعی قانون، خود را بر مردم تحمیل کند همین امر نشان عدم شایستگی وی برای احراز آن مسؤولیت است و این کار مصداق روشنی از قدرتطلبی واقتدار خواهی ناپسند میباشد. و در این جهت فرقی میان روحانی و غیر روحانی نیست. البته از روحانی و عالم دینی، توقع بیشتری میرود و چنین رفتاری از وی نکوهیدهتر است اما شایسته و به انصاف نیست که ناآگاهانه یا برخاسته از انگیزههای شخصی و منفعتطلبانه یا به هر دلیل دیگر، خردهگیری را فقط متوجه قشر روحانیت یا جریانی خاص کنیم و جا یا جریانی دیگر را نادیده بگیریم. چه اینکه اگر امروز کسانی در نقد خود، از "اسلام آمرانه" شکوه دارند | |
![]() ![]() |
![]() ![]() آنان کهدر میان مردم و حوزهها به خدمت صادقانه و ارزشمند خویش توفیق یافتهاند. سردبیر
پی نوشت ها:
| |