اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

خلاصه ای از کتاب تقسیم کار اجتماعی دورکیم


تقسیم کار تاریخی دیرینه دارد و از دیرباز بسیاری از متفکران به اهمیت آن واقف بوده اند اما در دوران جدید اهمیت و عمومیت آن به حد اعلای خود رسید و جامعه شناسان و اقتصاددانان به تبیین و تحلیل نظری آن پرداختند.


تقسیم کار تاریخی دیرینه دارد و از دیرباز بسیاری از متفکران به اهمیت آن واقف بوده اند اما در دوران جدید اهمیت و عمومیت آن به حد اعلای خود رسید و جامعه شناسان و اقتصاددانان به تبیین و تحلیل نظری آن پرداختند.

یکی از آثار مهمی که در این زمینه است می توان به تقسیم کار اجتماعی دورکیم اشاره کرد. در این کتاب موضوع کانونی اندیشه ی او یعنی مناسبات شخصیت فردی با همبستگی اجتماعی را دنبال کرده و نقش تقسیم کار را بررسی می کند. مفاهیم جامعه شناختی مهمی چون همبستگی اجتماعی مکانیکی و ارگانیکی جامعه، وجدان جمعی، تقدم کل اجتماع به اجزای آن و... ثمره ی این تحقیق است.

                                

این کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است:

1-   کارکرد تقسیم کار چیست و به کدام نیاز اجتماعی پاسخ می دهد.  علت کارکردی

2-   علل و شرایطی که تقسیم کار از آن ها ناشی می شود را تبیین خواهد کرد.   علت فاعلی

3-   صورهای غیرعادی تقسیم کار را طبقه بندی می کند.   تمایز میان امر بهنجار و امر مرضی

بخش اول: نقش تقسیم کار

دورکیم ابتدا واژه فونکسیون( کارکرد) را توضیح می دهد که این واژه به دو شیوه  ی متفاوت به کار می رود:

1-   رابطه ی متقابل بین اجزا صرف نظر از نتایج

2-   رابطه ی متقابل بین اجزا و نقش یک چیز در واقع چه نیازهایی را پاسخگو است.

در مورد تقسیم کار معنای دوم مدنظر است: نقش تقسیم کار یعنی تقسیم کار پاسخگوی چه نیازی است. تقسیم کار نقش آن ایجاد حس همبستگی بین دو یا چند نفر است.

اما همبستگی اجتماعی به خودی خود قابل مشاهده و اندازه گیری نیست، پدیده ای اخلاقی است. پس به جای امر واقع درونی که به مشاهده در نمی آید، امر خارجی که نماد آن است را بجوئیم و امر درونی را از راه بیرونی مطالعه کنیم.

نماد مشهود آن حقوق است. حقوق نماینده ی اصلی ترین شکل های همبستگی اجتماعی است

برای طبقه بندی انواع قواعد حقوقی، ابتدا دستور حقوقی را تعریف می کند:که عبارت است از قاعده ی رفتاریِ معینی که تخلف از آن مجازات دارد.

 

دو نوع مجازات را بیان می کند:

1-   یک نوع آن عبارت است از تحمیل درد، نوعی کاستی بر عامل تخلف، هدف آسیب رساندن به متخلف از لحاظ ثروت، خوشبختی، حیات و... است. در واقع چیزی را که در دست اوست، از دست بدهد و از آن محروم شود. این نوع مجازات را تنبیهی می نامد. حقوق جزایی به این مسائل می پردازد.

2-   نوع دیگر مجازات ها که عبارت است از ترمیم دوباره امور، برگرداندن مجدد روابط به هم خورده، باز آوردن شان به حالت عادی که آن را مجازات ترمیمی می نامد که دربرگیرنده حقوق مدنی، تجاری، اساسی و اداری است.

حال آن که انواع مجازات ها مشخص شد، انواع همبستگی را که با هر کدام تطبیق دارد، را بررسی می کنیم.

مجازات تنبیهی               همبستگی خود به خودی یا از راه همانندی

مجازات ترمیمی               همبستگی آلی یا ناشی از تقسیم کار

همبستگی خود به خودی

آن نوع پیوند همبستگی اجتماعی که به حقوق تنبیهی مربوط است، پیوندی است که گسستن از آن جرم محسوب می شود و جرم نیز مجازات در پی دارد.

جرم عملی است که حالت های نیرومند وجدان جمعی را جریحه دار می کند.

وجدان جمعی یا عمومی عبارت است از: مجموعه ی اعتقادات و احساسات مشترک در میانگین افراد یک جامعه ی واحد دستگاهی را تشکیل می دهد که حیات خاص خود را دارد. ( مجموعه ی همانندی های اجتماعی)

وجدان جمعی در تمام گستره ی جامعه پراکنده است. در حکم روح جمعی جامعه است. پس حقوق جزایی، به همبستگی از راه همانندی ها مربوط می شود. نوعی همبستگی اجتماعی که ریشه اش در برخی حالت های مشترک در وجدان جمعی تمامی اعضای یک جامعه است.

همبستگی آلی

جزای ترمیمی این است که تعزیری نیست بلکه در حد ترمیم است. این جا دیگر رنجی متناسب با زیان وارد شده به کسی که حقی را زیر پا گذاشته یا به جای نیاورده تحمیل نمی شود، گناهکار فقط محکوم به این است که آن حق را به جا بیاورد. قاضی از حق صحبت می کند نه مجازات.

قواعد جزای ترمیمی یا به هیچ وجه جزو وجدان جمعی نیستند یا فقط دخالت ضعیف وجدان جمعی است.

در حقوق ترمیمی جامعه نقش دارد، جامعه است که از طریق نمایندگان خویش در باب تعیین حق داوری می کند. در این حقوق، مناسباتی که بیانگر همکاری و تعاون است، ناشی از تقسیم کار است.

همه این اعضا به دنبال تقسیم کار به هم پیوند می یابند. این همکاری بین آنها ناشی از تقسیم کار است و وجدان جمعی کمتر در آن وجود دارد.

همبستگی نوع اول ناشی از همانندی است. فرد به خویش تعلق ندارد و فردیت هیچ می شود. ممکن است شخصیت فردی در شخصیت جمعی جذب شود. همبستگی مکانیکی یا خود به خودی است که ناشی از همانندی ها به حد اعلای فرد است.

همبستگی نوع دوم که ناشی از تقسیم کار است که افراد با هم فرق دارند. شخصیت فردی اهمیت دارد. به موازات تقسیم کار پیوند نزدیک تری با جامعه برقرار می شود. از سوی دیگر هر قدر تخصصی تر شود، شخصی تر می شود که این نوع همبستگی آلی نامیده می شود.

در جامعه ای هر قدر تقسیم کار ابتدایی تر، حقوق تنبیهی بر ترمیمی تفوق دارد. ولی با گسترش فردیت و تخصصی شدن وظایف، حقوق ترمیمی بر تنبیهی تفوق دارد.

حقوق تنبیهی =       قوانین تنبیهی و زجردهنده  =  معرف وجدان جمعی =  همبستگی مکانیکی

حقوق ترمیمی = ترمیم امور، جبران کردن خسارات        = فردگرایی = همبستگی ارگانیکی 

دورکیم می گوید فردگرایی که به تدریج بوجود می آید، وجدان جمعی به تدریج سست می شود. وجدان جمعی در مسیر تاریخی کمتر از وجدان فردی پیشرفت کرده است. در طول تاریخ وقتی که از وجدان جمعی کاسته می شود، همبستگی ناشی از همانندی سست می شود، همبستگی نوع دیگری به تدریج جای همبستگی پیشین را می گیرد و هبستگی دیگری پدید می آید که ناشی از تقسیم کار است. نقشی که در گذشته بر عهده ی وجدان عمومی بوده، اکنون بر عهده ی تقسیم کار اجتماعی است. وظیفه گردهم آوردن مجموعه های اجتماعی در انواع اجتماعی برتر اساساً برعهده ی تقسیم کار اجتماعی گذاشته شده است. پس همبستگی خود به خودی که به تدریج از دست می رود، همبستگی آلی اندک اندک توفق می یابد ولی هنگامی که شیوه ی همبستگی آدمیان تغییر می کند، همزمان ساختار جوامع نیز نمی تواند ثابت بماند و در نتیجه تغییر خواهد کرد.

پس یک ساختار اجتماعی معینی داریم که همبستگی مکانیکی یا خود به خودی از خصوصیات ذاتی آن است و ویژگی این ساختار اجتماعی معین این است که دستگاهی متشکل از قطاع های همسان و همانند با یکدیگر.

اما ساختار جوامعی که همبستگی آلی است به طور کلی از نوع دیگر است. این نوع جوامع از دستگاهی از اندام های متفاوت ساخته شده است که هر کدام شان نقش ویژه ای دارند و خود نیز از اجزا متمایز ساخته شده اند.

بخش دوم: علل و شرایط

رایج ترین نظریه در باب تقسیم کار این است که تقسیم کار از تمایل آدمی بر افزودن دائمیِ سعادت خویش برمی خیزد. می دانیم که کار هرچه بیشتر تقسیم شود، بازده آن بیشتر است. منابعی که در اختیار ما قرار خواهند گرفت فراوان ترند، کیفیت آنها هرچه بهتر است. صنعت بیشتر تولید می کند و فرآورده های آن کامل ترند. آدمی به همه این چیزها نیاز دارند پس به نظر می رسد که هر چه بیشتر از این چیزها برخوردار باشد، سعادتمند تر است.

پس تقسیم کار به طور منظم و تحت علل روانشناختی و فردی پیشرفت می کند، آنچه که فرد را به فرا گرفتن تخصص هرچه بیشتر وا می دارد، نیاز به سعادت است.

این نوع تبیین از موارد کلاسیک اقتصاد سیاسی است.

دورکیم هیچ دلیلی را مبنی بر این که انسان ها در جوامع جدید خوشبخت ترند را نمی پذیرد و دلیل تقسیم کار نیز جست وجوی خوشبختی نمی داند و اشاره به خودکشی هم می کند که در جوامع متمدن تر بیشتر رواج دارد و در حال افزایش است.

علت های تقسیم کار

در واقع تقسیم کار یک واقعیت اجتماعی است که با واقعیت اجتماعی دیگر تبیین می شود.

تقسیم کار به طور مستقیم تابعی است از تغییرات حجم و تراکم جوامع و پیشرفت پیوسته ی آن در جریان توسعه ی اجتماعی حاکی از آن است که جوامع به طور منظم متراکم تر و علی القاعده پرحجم تر شده اند.

 

تراکم مادی: تعداد افراد در رابطه با سطح معین خاک.

تراکم معنوی: شدت ارتباط ها و مبادلات بین افراد

به عبارت دیگر تا جایی که ساختمان اجتماعی قطاعی است، هر قطاع اندام های خاص خود را دارد که گویی در امنیت کامل اند و دیواره هایی بین آنهاست ولی به موازات از بین رفتن این دیواره ها، اندام های همانند ناگزیر به هم می رسند، باهم در مبارزه داخل می شوند و می کوشند تا جای یکدیگر را بگیرند. این جا به جایی قطاع ها باعث تخصص پذیری خواهد شد زیرا اندام قطاعی که بر اندام مشابه خود پیروزند از این پس فقط در صورتی خواهد توانست پاسخگوی وظایف وسیع تری که یافته است باشد که تقسیم کار پیشرفتی کند و از سوی دیگر قطاع های شکست خورده تنها در صورتی می توانند به حیات خود ادامه دهند که به جای کل نقش هایی که پیش از آن داشتند فقط به صورت تخصصی به بخشی از آن نقش ها بپردازند.

پس تقسیم کار زمانی پیشرفت می کند که حجم و تراکم مادی و معنوی نیز پیشرفت کند.

عوامل ثانوی

سست شدن تدریجی وجدان جمعی و وراثت را از عوامل ثانوی تقسیم کار می داند.

بخش سوم: صور نابهنجار

تا این جا تقسیم کار بهنجار را بررسی کردیم اما تقسیم کار مانند هر واقعیت اجتماعی، صور بیمارگونه هم دارد که تحلیل آن لازم است. در واقع تقسیم کار در چه اوضاع و احوالی عامل ایجاد همبستگی اجتماعی نیست.

شناخت موارد بیمارگون کمکی است برای شناخت کارکردهای عادی.

انواع صور نابهنجار تقسیم کار

1-   تقسیم کار نابسامان

اگر می بینیم که تقسیم کار به ایجاد همبستگی نمی انجامد دلیل اش این است که مناسبات اندام ها مناسباتی تنظیم شده و تابع قواعد و مقررات نیستند یعنی در حالت نابه سامانی قرار دارند.مثلاً تخاصم کار و سرمایه که هرچه نقش های صنعتی تخصصی تر می شوند، مبارزه حادتر می شود بی آنکه همبستگی افزایش یابد. با افزایش تفاوت ها انسجام کلی ناپایدار می شود و در نتیجه برای تثبیت به وسایلی نیاز دارد که در واقع این تابع قواعد و مقرراتی است و این قواعد و مقررات افراد را به هم شریک می سازد.

2-   تقسیم کار اجباری

از نظر دورکیم صرف وجود مقررات و قوانین برای همبستگی لازم نیست و این قوانین به جای آن که عامل همبستگی باشد اختلافات هایی را بوجود می آورند. در این جا آنچه عامل همبستگی نمی شود، این است که مبنای تقسیم و توزیع اجتماعی با مبانی و موازین توزیع استعدادهای طبیعی ما مناسب نیست. در واقع مطابق با ذوق و استعدادهایی که داریم نباشد این تقسیم کار اجباری است. افراد بر سر شغل هایی گمارده می شوند که تناسب با استعدادهای طبیعی و توانایی های آنان ندارند.

اجبار هم هنگامی پدید می آید که مقررات موجود با منطق حقیقی امور انطباق نداشته و در نتیجه پایه اجتماعی خود را در آداب و رسوم اجتماعی از دست داده باشند و ادامه ی حیات آنها جز به زور مسیر نباشد.

3-   سومین صور نابهنجار

که ناشی از فقدان یک اندام تنظیم کننده، فقدان مدیریت است و فقط وجود نوعی مدیریت برای تنظیم امور با هم کافی نیست بلکه چگونگی اعمال آن مدیریت هم دارای اهمیت است.

مدیر خوب هم باید هوشمند و با تجربه باشد و شغل های بیهوده را بردارد و کار را چنان تقسیم کند که هر کسی به حد کافی مشغولیت داشته باشد یعنی فعالیت مفید هر کارمند را بالا ببرد تا به موازات بهبود مدیریت اقتصادی، نظم هم خود به خودی برقرار گردد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد