اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

جامعه مطلوب از دیدگاه امام علی(علیه السلام)

اشاره: این نوشتار و قسمت پیشین آن به بررسی عوامل مؤثر در ایجاد جامعه مطلوب از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه می پردازند، که از جمله مهم ترین آنها، بیان اوصاف و ویژگی های افراد چنین جامعه ای و نقش هر کدام از این اوصاف در ایجاد آن و نیز وظایف مردم و زمامداران به عنوان ارکان اصلی جامعه، به ویژه وظایف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی می باشد و در نهایت، این نکته که از نمونه اعلای چنین جامعه ای، جامعه مهدی موعود(عج) می باشد، که بیان خواهد شد.

اشاره: این نوشتار و قسمت پیشین آن به بررسی عوامل مؤثر در ایجاد جامعه مطلوب از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه می پردازند، که از جمله مهم ترین آنها، بیان اوصاف و ویژگی های افراد چنین جامعه ای و نقش هر کدام از این اوصاف در ایجاد آن و نیز وظایف مردم و زمامداران به عنوان ارکان اصلی جامعه، به ویژه وظایف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی می باشد و در نهایت، این نکته که از نمونه اعلای چنین جامعه ای، جامعه مهدی موعود(عج) می باشد، که بیان خواهد شد.در قسمت نخست این نوشتار به بیان ویژگی هایی که هم مردم و هم زمامداران باید واجد آن باشند و اوصاف ویژه زمامداران پرداختیم. در این بخش وظایف زمامداران نسبت به مردم و وظایف مردم نسبت به زمامداران بیان می شود.
3- وظایف زمامداران نسبت به مردم
ایجاد عدالت
زمانی که عدل در جامعه حکمفرما باشد، جامعه احساس امنیت و آرامش می کند و چنین حکومتی نه بر جسم ها که بر دلها حکمرانی می کند و قطعاً مردم چنین حکومتی را با دل و جان خریدارند. حضرت علی(ع) در عهدنامه خویش بر مالک اشتر در این زمینه آورده اند: "برترین چیزی که موجب چشم روشنی والیان می شود برقراری عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است."(27)
ارزش عدالت در حکومت امیرالمؤمنین(ع) تا آنجاست که در پاسخ به پرسشگری که پرسید: "عدل بهتر است یا جود؟ فرمودند: عدل کارها را در جای خود قرار می دهد و جود و بخشش از مسیرشان خارج می کند. عدالت تدبیرکننده ای است به سود همگان و جود به سود خاصگان. بنابراین، عدل شریف تر و بهتر است؛" (28) زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد، داده شود. در این صورت، اجتماع حکم ماشینی را پیدا می کند که هر جزء آن در جای خود قرار گرفته است. جود هر چند از نظر جودکننده که مال مشروع خویش را می بخشد فوق العاده با ارزش است، اما یک جریان غیرطبیعی است؛ مانند بدنی است که عضوی از آن بیمار است و سایر اعضا موقتاًَ برای اینکه آن عضو را نجات دهند، فعالیت خویش را متوجه او می کنند. بنابراین از لحاظ اجتماعی بهتر آن است که جامعه چنین فرد بیماری را نداشته باشد تا توجه اعضای جامعه به جای معطوف شدن به طرف اصلاح و کمک به یک عضو خاص، به سوی اصلاح عمومی اجتماعی معطوف گردد. (29)
عدالت اقتصادی و شرایط اجرای آن
امام علی(ع) برای زدودن شرایط ناعادلانه زندگی و دستیابی به عدالت اقتصادی، آن هم با توجه به بی عدالتی جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اقتصادی را مطرح کرد و در راه تحقق آن سیاستهایی را در پیش گرفت:
الف- دلسوزی نسبت به اموال بیت المال: در آن زمان مهمترین منبع درآمد حکومت آن حضرت، بیت المال بود که از راه های گوناگون مانند غنایم جنگی و اخذ مالیات به دست می آمد. بنابراین، بیت المال که به منزله درآمد ملی حکومت ایشان و وسیله رفاه مردم بود، از ناحیه ایشان نسبت به آن دقت و دلسوزی می شد؛ چنان که وقتی شبی طلحه و زبیر بر او وارد شدند، امام(ع) چراغی را که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغی از خانه برایش آوردند. طلحه و زبیر سبب آن را پرسیدند؛ فرمودند: روغن چراغ از بیت المال بود. سزاوار نیست با شما با روشنایی آن همنشینی کنم. ایشان در همین زمینه در نامه ای به عاملان صدقات نگاشتند: وقتی مال مردم را با افرادی روانه می سازی، به کسی بسپار که به دینداری او اطمینان داری، تا به ولی مسلمانان برساند و او میان آنان پخش کند و بر آن جز خیرخواهی دلسوز و امانت دار و حافظ و نگهبان واقعی مگمار.
امام(ع) هرگز اجازه نمی دادند مسؤولان حکومتی کوچک ترین تعرضی نسبت به اموال بیت المال مسلمانان داشته باشند. به "زیاد بن ابیه" در این مورد نگاشتند:" به خدا قسم، اگر به من خبر رسد که در اموال مسلمانان خیانتی کوچک یا بزرگ از تو سرزده است، چنان با تو برخورد خواهم کرد که کم ارج و خوار و از هزینه زندگی درمانده و پریشان حال گردی." (30)
ب: تأمین امکانات اولیه زندگی مردم: از جمله وظایف حکومت است که در برقراری نظام سالم اقتصادی و فراهم آوردن امکانات مادی لازم برای مردم تلاش کند؛ چنان که آن حضرت نیز یکی از دلایل پذیرش حکومت را توجه به همین مسأله دانسته اند: "شما را بر من حقی است. از جمله، حقی را که از بیت المال دارید بگزارم." (31) "همانا بر امام نیست جز آنچه از امر پروردگارش به عهده او واگذار شده و... رساندن بهره های بیت المال به آنان". (32)
امام علی(ع) در راه رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی دریغ نکرد. با تقلیل مالیاتها و ایجاد زمینهای کشاورزی و سپردن آن به دست مردم زندگی آنها را رونق بخشید.
ج: نظارت بر قیمتها و تنظیم بازار: امام علی(ع) از یک سو، به زمامداران درباره توجه به همه اقشار اعم از تولیدکنندگان، توزیع کنندگان و خدمتگزاران و مصرف کنندگان سفارش نمودند و از سوی دیگر، برای امنیت اقتصادی و تأمین همه جانبه زندگی مردم نظارت مستقیم بر بازار را مورد تأکید قرار دادند: "با این همه بدان که در بسیاری از آنان (بازرگانان و تاجران) تنگ چشمی آشکار، بخلی زننده، احتکار کالاهای سودآور و تحکم در خرید و فروش دیده می شود که به زیان انبوه مردم و لکه ننگی بر دامان زمامداران است. پس راه احتکار را ببند، چنان که رسول ا...(ص) بست." (33)
همچنین به کارگزار خود دستور داد که نرخها را در سطحی نگه دارد که برای همه گروههای مردم قابل تحمل باشد و به فروشندگان نیز زیانی نرساند.
د: توجه خاص به مسایل مالی افراد محروم جامعه: همواره انسانهایی ناتوان و از کارافتاده در جامعه حضور دارند که دولت باید توجه ویژه ای نسبت به آنان داشته باشد و امام علی(ع) ضمن نامه ای به مالک اشتر، از این طبقه به طبقه سفلی یاد نمودند و از ایشان خواستند که توجه ویژه ای به آنان داشته باشد: "پس خدا را در ارتباط با طبقه فرودستان، زمین گیران، نیازمندان و دردمندانی که دردشان را هیچ چاره ای نیست، در نظر داشته باش. چه در میان این قشر کسانی هستند که به بیچارگی می افتند، ولی اظهار نمی کنند. قسمتی از بیت المال و غلات را به اینان اختصاص بده." (34)
یتیمان به عنوان اقشار محروم جامعه، از نگاه تیزبین علی(ع) دور نمانده اند. ضمن نامه ای به فرزندان خویش مسأله توجه به این قشر را تأکید کرده اند: در سیره عملی ایشان، مدارا با یتیمان و بینوایان مشهور عام و خاص است. نقل است: پیری نابینا و سائل از راهی می گذشت. حساسیت امیرالمؤمنین(ع) برانگیخته شد، پرسیدند: این کیست؟ پاسخ دادند: یا امیرالمؤمنین نصرانی است. فرمودند: تا توان داشت او را به کار گماشتید، اکنون که پیر و فرتوت شده، او را منع می کنید؟ از بیت المال بر او انفاق نمایید.
عدالت قضایی و شرایط اجرای آن
پیامبر اسلام(ص) درباره قضاوت حضرت علی(ع) فرمودند: "داناترین امت من نسبت به سنتها و قوانین قضایی علی بن ابی طالب(ع)است." (35) در تاریخ مشهور است که همواره خلفای سه گانه، مسائل لاینحل قضایی را به ایشان ارجاع می دادند. ایشان در جهت ایجاد عدالت قضایی سعی بسیار نمودند و فرمودند: "به خدا سوگند، داد ستمدیده را از ستمکار بگیرم و مهار ستمکار را بگیرم تا به آبشخور حق بکشانم، هرچند او را ناخوش آید."(36) امام عدالت پیشه در این جهت سیاستهای زیر را در پیش گرفتند:
الف. نصب قاضیان برتر برای قضاوت: امام علی(ع) در یک دستورالعمل به مواردی اشاره کرده اند: "کسانی را به عنوان قاضی برگزین که دارای این شرایط باشد: 1. توانایی: یعنی از عهده این کار خوب برآید؛ 2. اجتناب از عصبانیت و خشم؛ خشم خود را کنترل کند و سعه صدر لازم را در این زمینه داشته باشد؛ 3. پرهیز از لجاجت؛ وقتی دچار خطا شد، بر آن پافشاری نکند و درصدد جبران آن برآید؛ 4. وارستگی از طمع و دریافت هدیه؛ به فکر منفعت طلبی نباشد و احیاناً از طریق رشوه تطمیع نشود؛ 5. ژرف اندیشی؛ برای وصول به نظر حق، موارد را کاملاً تحقیق نماید؛ 6. توقف در شبهات؛ در شبهه رأیی صادر نکند تا به یقین برسد؛ 7. مهارت در استدلال؛ ادلّه او برای صدور حکم کافی و قطعی باشد؛ 8. شکیبایی؛ دچار خستگی نشود و صبر نشان دهد؛ 9. قاطعیت؛ قاطع بوده، اهل مداهنه و سازشکاری نباشد؛ 10.دوری از خودپسندی؛ مدح و ثنا و تملّق و چاپلوسی در او اثر نگذارد؛ 11.هوشیاری؛ هوشیار بوده، فریب دیگران را نخورد.
ب. توجه و رسیدگی مستقیم بر رأی قاضیان: امام علی(ع) طی نامه ای از مالک اشتر خواسته اند تا وضعیت داوری قضات را به طور مستقیم رسیدگی کند: "داوری چنین کسانی را فراوان تیمار دار." (37) این کار موجب می شود قاضی دقت بیشتری در کار خویش اعمال دارد و بدین سان، حق همگان به درستی ادا شود؛ زیرا در نظام علوی، برابری مردم در برابر قانون، اصلی اساسی به شمار می رود و دستگاه قضایی که این نقش مهم را بر عهده دارد باید به این مسأله به دیده احترام بنگرد.
ج. اجرای قوانین و حدود الهی: از بیانات آن حضرت است: "پروردگارا تو می دانی که تلاش ما برای به دست آوردن سلطنت نبود... بلکه آن بود تا احکامی که به تعطیلی کشیده شد، به اجرا درآید."(38) " حقیقت این است که بر عهده شخص پیشوا چیزی نیست جز... برپا داشتن حقوق بر مستحقان آنها." (39) همه افراد در برابر قانون مساوی اند. بنابراین، براساس تکلیف الهی، هر کس که مرتکب گناهی شود باید به کیفر گناه خویش برسد، البته قانونی که مبنای آن اطاعت از خدا و شرع باشد.
برقراری امنیت
از جمله وظایفی است که در کلام شریف امام(ع) از اهمیت خاصی برخوردار است. همه انسان ها می خواهند همواره جان و مال و حیثیت آنها در امنیت باشد. این مسأله مورد توجه آن امام نیز قرار گرفته است: "خدایا تو می دانی که آنچه از ما سر زند به خاطر خلافت نبود، بلکه این بود که بندگان مظلومت به امنیت برسند."(40)
آن حضرت به مالک اشتر دستور دادند که از خون و خونریزی بشدت بپرهیزد و به عاملان جمع آوری زکات و صدقات نیز سفارش کردند: "با تقوا و احساس مسؤولیت در برابر خداوند یگانه و بی همتا حرکت کن، مسلمانی را نترسان و بر سرزمین او اگر راضی نباشد پا مگذار، بیش از حق خویش از مال او مستان، چون به قبیله ای می رسی بر سر آب آنان فرود آی و به خانه هایشان وارد مشو، پس آهسته و آرام به سویشان برو تا به میان آنان برسی، سلامشان کن و در اظهار محبت کوتاهی مکن؛ پس بگو: ای بندگان خدا! آیا در مالهای شما حقی است تا آن را به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، معترض او مشو و اگر کسی گفت: آری، با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی.(41)
تحقق آزادی
آزادی به عنوان یک حق مسلم، طبیعی ترین حق آدمی است. بنابراین، یکی از مهمترین وظایف حکومت، ایجاد آزادیهای لازم، اما مطلوب و دارای حد و مرز در جامعه می باشد. آن حضرت در جامعه آن روز انواع آزادی ها را برای مردم به ارمغان آوردند. ایشان هرگز کسی را به زور به بیعت فرا نخواندند، بلکه هرکس در پرتو اندیشه و تفکر، در فضایی باز و به دور از هرگونه خشونت می توانست بیعت را بپذیرد. ایشان حتی برای کسانی که با او بیعت نکردند این آزادی را تجویز فرمودند و هرگز حاضر به سلب آزادی آنها نشدند. حتی گفته اند: وقتی عبدا... بن عمر را نزد او آوردند و بیعت نکرد، امام از او خواست ضامنی بیاورد که دست به اغتشاش نزند. چون ضامن نداشت خود حضرت ضامن وی گردید.(42) آن حضرت با خوارج نیز در منتهای درجه آزادی و دموکراسی رفتار کردند، زندانشان نکردند و شلاقشان نزدند و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکردند. آنها همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خود و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می شدند.(43)
مردم داری
بر پایه این خصوصیت، حکومت مردمی شکل می گیرد. هرگاه حکومتی مردمی نباشد و رابطه زمامداران با آنان رابطه حاکم و محکوم باشد، تبعات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت که حضرت به آن اشاره کرده اند: "هرگز مبادا بگویی که من اکنون بر آنان مسلّطم؛ من امر می کنم، پس باید مرا اطاعت کنند که این عین راه یافتن فساد در دل و خرابی دین و نزدیک شدن تغییر و تحول در "قدرت" است.(44) البته این امر به صورتهای گوناگونی می تواند وجود داشته باشد:
الف. صراحت و صداقت با مردم: برخورد صحیح و صریح و صادقانه با مردم زمینه اعتقاد و اطمینان آنان را نسبت به حکومت فراهم می نماید. آن حضرت همواره می کوشیدند که پیوند خود را با مردم از طریق صراحت و صداقت با آنان محکم نمایند: "آگاه باشید حق شما بر من این است که هیچ رازی از شما پنهان نسازم مگر اسرار جنگی را."(45)
ب. پرده پوشی و نادیده گرفتن عیوب مردم: امام علی(ع) پرده پوشی بر عیوب مردم را با توجه به پیامدهایی که این امر می تواند داشته باشد به مالک اشتر گوشزد نموده اند: "دورترین و زننده ترین افراد در نزدت باید کسی باشد که کاستی های مردم را بیشتر می جوید، زیرا در تمامی مردم کاستی هایی به چشم آید که پوشاندنشان را زمامدار سزاوارترین باشد."(46)
وظیفه زمامداران است تا آنجا که خطری برای اجتماع به وجود نیاید در عیب پوشی بکوشند و پرده دری نکنند، زیرا پرده دری از یک سو، احترام شخصیت افراد را درهم می شکند و از سوی دیگر، آنها را در ارتکاب گناه جسور می کند. در حدیثی آمده است: "راز و عیوب او را بپوشان و نیکش را آشکار کن." البته در مواردی که عیوب نهانی سرچشمه مشکلات اجتماعی نگردد.
ج. مهر و محبت با مردم: زمامداران باید با تمام وجود به مردم عشق بورزند چنان که به خانواده خود عشق می ورزند و مردم را از خود بدانند. امام علی(ع) علاوه بر اینکه خود در سیره حکومتی چنین برخوردی با مردم داشتند، مدیران را نیز به این مسأله سفارش می نمودند: "قلب را پوششی از مهربانی و محبت و لطف به مردم قرار بده." (47) ایشان نسبت به این مسأله آن قدر حساس بودند که هرگاه متوجه می شدند یکی از زمامداران و مسؤولان حکومتشان برخوردی توأم با خشونت با مردم داشته است، او را توبیخ می کردند، چنان که یکی از آنان به نام عمربن ابی سلمه ارجی را بدین صورت سرزنش کردند: "دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می کنی و سختی روا می داری و به آن ها ستم می ورزی و آن ها را خرد می کنی!"
د. توجه به خواسته ها و مشکلات مردم: حضرت علی(ع) توجه به این امر را از مهمترین وظایف مسؤولان دانسته اند: "اگر از سنگینی مالیات یا از آفات کشت یا قطع آب یا باران که به زمینها نباریده یا بذر زمین که از غرق شدن یا بی آبی تباه شده، شکایت کردند، بار آنان را سبک گردان؛ چندان که امید داری کارشان سامان پذیرد.(48) و لازمه این امر را ارتباط مستقیم مسؤولان با مردم ذکر نموده اند: بخشی از وقت خود را خاص کسانی کن که به تو نیاز دارند. خود را برای کار آنان فارغ دار و در مجلس عمومی بنشین.(49)
مدیریت صحیح در اداره امور جامعه
مدیریت درست و اصولی جهت مؤسسات و بخصوص سلسله مراتب اداری امری است که هر جامعه به آن نیاز دارد تا عدالت و قانون و حق در آن برقرار گردد. امام علی(ع) به عنوان مدیر مدبّر و با تجربه همه امور از کلان تا خرد را زیرنظر داشتند. در این مورد به مالک اشتر فرمودند: "ای مالک! کار کوچک و خرد را به خاطر انجام دادن و استوار کردن کار زیاد، رها مکن؛ زیرا الطاف کوچک را جایی است که مردم از آن بهره مند می شوند." (50) و البته تحقق این امر خود وابسته به اموری است. امام علی(ع) با دقت نظر خاص خویش در شیوه مدیریت و اداره امور، سیاستهای زیر را در پیش گرفته اند:
الف. برنامه ریزی و سازماندهی: از مهمترین کارهای مدیران در این راستا تقسیم مسؤولیتها است. آن حضرت در این باره به مالک اشتر فرمودند: "برای هر یک از خدمتگزارانت کاری ویژه تعیین کن که بتوانی از او بازخواست کنی."(51) مروری بر نامه آن حضرت به مالک اشتر نشان می دهد که مسؤولیتها باید طبق چه اصول و محوری به افراد واگذار شود.
نکته دیگر در این زمینه زمانبندی کار است که در این باره فرمودند:" کار هر روز را در همان روز بگذار که هر روزی را کاری است در حد آن روز؛ چنان که کار هر روز در موعد خود انجام شود، امور دقیق و منظم می گردد." آن حضرت در این راستا پرهیز از شتاب زدگی در امور را نیز مورد توجه قرار داده اند: "بپرهیز از عجله در کارهایی که زمان انجام آن نرسیده است."(52)
برنامه ریزی و زمان بندی و نظم در امور از نظر آن حضرت تا آن حد اهمیت داشت که در بستر شهادت، که هنگام مهمترین و ضروری ترین و کارآمدترین سفارش هاست، به این موضوع توصیه نمودند: "سفارش می کنم شما را (حسن و حسین(ع)) و همه فرزندان و بستگان و هر آنکه نامه من به وی رسد به پرهیزگاری و نظم در کارها.(53)
ب. بازرسی: وقتی افراد بدانند نظارتی دقیق و اصولی بر کارهای آنان وجود دارد، خود را ملزم به رعایت اصول و موازین می دانند. اما اگر زمامدار مراقب اعمال و رفتار کارگزاران دولتی نباشد، بعید نیست افرادی به سوءاستفاده از منصب و مسؤولیت خود بپردازند و با ظلم و تعدی به مردم و خیانت و بی عدالتی و فساد، مردم را نسبت به حکومت مأیوس و بدبین سازند و نظام جامعه را از هم بپاشند. از این رو، برای جلوگیری از این وضع، برقراری یک نظام بازرسی دقیق و مطمئن که گزارشهای صحیح و قابل اعتمادی درباره کارکنان ارائه دهد، لازم است.
امیرمؤمنان در این مورد به مالک اشتر فرمودند: "پس در کارهایشان مراقبت کن و جاسوسانی راستگو و وفادار بگمار، زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان وادارکننده آنان به رعایت امانت و سازش با رعیت است. (54) به یکی از کارگزاران خویش نیز فرمودند:" و هر عیب که در کار دبیرانت باشد و تو از آن غافل شوی، به عهده تو می باشد."
طبیعی است که این بازرسان باید از نزدیک ترین و مورد اطمینان ترین افراد و اشخاص متقی، مؤمن، خداترس و اهل امانت و صدق باشد و جز خدمت به خدا و اسلام چیز دیگری را در بازرسی امور و تهیه گزارشها در نظر نگیرند.
ج. گزینش کارگزاران صالح: در مدیریت صحیح و اصولی، مدیران همواره این نکته را مدنظر دارند که کارگزاران جامعه به عنوان بازوان اجرایی اداره جامعه نقش مهمی را ایفا می کنند. بنابراین، باید افرادی که برای سمتی انتخاب می شوند، شایستگی های لازم را داشته باشند. آن حضرت به مالک اشتر گوشزد نمودند که مدیران را بر اساس صلاحیت اخلاقی، خانوادگی، توانایی و... انتخاب نماید: "از میان لشکریان، آن را که از نظر تو برای خدا و پیامبر و امام خود خیرخواه تر است به فرماندهی برگزین؛ کسی که دامنش پاک تر و بردباری اش بیشتر است. از میان آنان که دیر به خشم آیند و به پذیرش پوزش تن دهند و بر ناتوان رحمت آوردند و در برابر قوی دستان سر فرود نیاورند و از آن کسان که درشتی، آنان را بر نمی انگیزد و ناتوانی آنان را بر جای نمی نشاند. به آنان که گوهری نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه ای نیکوبرخوردارند نزدیک شو. " (55)
یکی از آفات بسیار خطرناک برای یک نظام، بی تفاوتی و عدم توجه به ارزشها، لیاقتها و صلاحیتهاست. از یک سو، کارهای مهم به دست افراد ناصالح یا نالایق سپرده شده و کار مملکت به تباهی و ویرانی کشیده می شود و از سوی دیگر، نیروهای مفید و شایسته منزوی می گردند که پیامد آن یأس و نومیدی، خمودی و مرگ استعدادهاست.(56)
د. مشورت در اداره امور: حضرت علی(ع) در این باره فرموده اند: آن کس که آرای گوناگون را استقبال کند، موارد خطا و اشتباه را می شناسد و با اندیشه آنان شریک شود؛ زیرا هر فردی از افراد انسانی، هر قدر جسمی نیرومندتر و اندیشه ای قوی تر و هوشی سرشارتر از دیگران داشته باشد، به هر حال، یک انسان است و بیش از یک اندیشه نمی تواند داشته باشد؛ در حالی که اگر با دیگران مشورت کند و از اندیشه های آنان بهره مند شود، در جمع بندی و نتیجه گیری از مسائل، راهی اصولی تر و نتیجه ای مطلوب تر به دست خواهد آورد.
البته در انتخاب افراد طرف مشورت باید دقت شود؛ چنان که آن حضرت کارگزاران خود را از مشاوره با برخی از افراد نهی کرده اند:" بخیل را در مشورت خود راه مده! زیرا که تو را از احسان بازمی دارد و از فقر می ترساند و نیز با افراد ترسو مشورت مکن! چون در کارها روحیه ات را تضعیف می کنند. همچنین با افراد حریص که طمع را با ستمگری در نظرت زینت می دهند مشورت مکن. همانا که بخل و ترس و طمع نهادهایی هستند که سرچشمه همه آن ها سوء ظن به خدای بزرگ است.(57)
توسعه آموزش و پرورش
در جامعه ای که امام علی(ع) به تصویر کشیده، توسعه فرهنگی و علم و دانش از اهمیت خاصی برخوردار است:" در فراگرفتن دانش سخت بکوشید پیش از آنکه درخت آن بشکند و پیش از آنکه به خود مشغول گردید و فرصت فراگرفتن علم از منبع آن و اهل آن از دست برود. "(58)
در آموزه های الهی تصریح شده که فلسفه وحی و راز نبوّت و چرایی حکومت در مکتب رسولان(ع) آموزش و پرورش انسانها، جهل زدایی و برانگیختن خردهاست و علی(ع) این حقیقت را به گونه ای زیبا در خطبه هایش بیان نموده و ضرورت پرداختن به فرهنگ علم و ادب مردمان و تقدم آموزش و پرورش بر آب و نان انسان و تأکید بر گسترش فرهنگ را در کنار ابعاد دیگر در سیره عملی خود به روشنی عرضه کرده اند.
البته باید توجه داشت که از میان این دو نیز، پرورش بر آموزش مقدّم است؛ زیرا آماده ساختن انسانها برای بهره برداری از این جریان مستمر (فیض الهی) بدون تأدیب و تربیت صحیح امکان پذیر نمی باشد. ارشاد و امر به نیکی ها و جلوگیری از فساد و بدی ها از مبانی ضروری اسلام است که لزوم تربیت و پرورش صحیح را در کنار آموزش صحیح گوشزد می کند.
البته در راه این مقصد، مقتضیاتی هم باید فراهم شود. چنان که علی(ع) احیای سنتهای درست و درهم شکستن سنتهای غلط و گسستن زنجیرهای دست و پاگیر جامعه از رسوم و قیود و عادتها و تقلیدهای باطل و بی اساس را از اهداف حکومت خویش برشمرده است: "بدان که بهترین بندگان خدا نزد او پیشوایی است هدایت شده، راهبر... که سنّت های معلوم را برپا دارد و بدعتهای مجهول را بمیراند" (59) یعنی امامی که تعصبهای خشک را درباره اصول نامعقول از بین ببرد و زنجیرهای خردکننده ای را که روان آدمیان را در خود می فشارد بازکند.
4. وظایف مردم نسبت به زمامداران
در قبال مسؤولیتها و وظایفی که حکومتها برای مردم انجام می دهند، مسلماً حقی بر گردن مردم گذاشته می شود. امام علی(ع) در این زمینه فرموده اند: "در میان حقوقی که خداوند برای بعضی واجب گردانده، حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم از مهمترین حقوق است که خداوند برای هر یک بر دیگری واجب کرد."(60) تا همکاری و همیاری مردم نباشد زمامداران موفق به حفظ اصول و ارزشهای انسانی و اخلاقی و تحقق اهداف خویش نخواهند شد؛ چنان که آن حضرت در جایی دیگر فرمودند: "والیان صلاح نپذیرند جز به راستی و درستی مردمان."(61) و در ارتباط با حکومت خویش نیز چنین فرمودند: "اگر در گذشته رعایا از ستم فرمانروایشان شکایت داشتند، ولی من از رعیتم شکایت دارم. گویا من پیروم و آنها پیشوا و من فرمانبر محکوم و آنها فرمانبردار حاکم."(62)
پای بندی به عهد و پیمان نسبت به زمامداران
امام علی(ع) در یکی از خطبه های خویش، ضمن انتقاد از مردم که ایشان را در برنامه اجرایی حکومت یاری نکردند و با اطاعت از هواهای نفسانی، زمینه بن بست اجتماعی را فراهم نمودند، فرمودند: "ای مردم! مرا بر شما حقی است... اما حق من بر شما آن است که بر بیعت وفادار باشید."(63) از نظر امام(ع) خیانت در بیعت خیانتی بزرگ است: "همانا که بزرگترین خیانت، خیانت امت است و زشت ترین نوع دغل کاری، دغل کاری رهبران است." (64)
به عقیده ایشان، حمایت بی دریغ مردم از نظام قانونی و مردمی خودشان، طمع دشمنان را از اینکه منافعی در کشور بجویند قطع خواهد کرد: "ای مردم! اگر یاری حق را فرو نمی گذاشتید و از خواستن باطل دست برنمی داشتید، آنکه به پایه شما نیست دیده طمع به شما نمی دوخت." (65) چنین حمایتی نه به اعتبار شخص، بلکه در واقع حمایت مردم از قانون، قرآن و سنّت است.
خیرخواهی نسبت به زمامداران
آن حضرت در خطبه ای در خصوص این وظیفه مردم فرمودند: "پس مرا یاری کنید، با خیرخواهی نمودن و نصیحتی تهی از دغل و دورویی." (66) حکومتی که امام(ع) برای مردم به ارمغان آوردند، حکومتی بر پایه استبداد، زور، خشونت و مالک و مملوک نبود، بلکه حکومتی بود سراسر خدمت به بندگان خدا که پایه های حکومت هستند و در قبال چنین حکومتی مردم باید با دیدی خیرخواهانه دولت را در برنامه های توسعه و اصلاحات یاری نمایند و این درخواست نشان دهنده ضعف حکومت علی(ع) نیست، بلکه نشانه دخالت دادن مردم در جامعه است، اما تنها جامعه ای که بلوغ سیاسی داشته باشد، به چنین خواستی تن درخواهد داد. مردم در حکومت پیشین عادت کرده بودند که برای خود در حکومت و مدیریت جامعه، حقی قایل نباشند و اینک با سلوکی دیگر، روبرو شده بودند... اکنون حکومت رنگی دیگر داشت و مردم را بر اساس مساوات و عدالت و از سر بصیرت و معرفت به مشارکت و حمایت فرا می خواند. اما چون با سران و بزرگان قبایل مانند دیگران به مساوات و عدالت رفتار می شد، آنان از همراهی این حکومت سرباز می زدند و پیروانشان نیز برای گریز از مسؤولیت خویش بهانه ها می تراشیدند و روشن است که اداره امور با مردمی بهانه جو و مسؤولیت گریز راه به جایی نمی برد.
همکاری و همیاری نسبت به زمامداران: بهترین و والاترین حکومت، حکومتی است که مردم حمایت و مشارکت لازم را با دولت داشته باشند، ایشان درباره این نقش مهم مردم فرمودند: "ای مردم! اما حقی که من بر شما دارم این است که هرگاه شما را بخوانم اجابت نمایید و چون فرمان دهم اطاعت کنید."(67)
وقتی زمامداران در تحقق بخشیدن وظایف خویش کوتاهی نورزند و مردم هم با آن ها همکاری کنند، در این صورت حقوقی که آنها نسبت به یکدیگر دارند، ادا شده، آثار و نتایج ارزنده آن نصیب جامعه می شود؛ چنان که امام علی(ع) بصراحت به تبیین این حقوق پرداخته اند: از بزرگ ترین حقها که خداوند واجب کرده است، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است؛ حق هر یک را بر عهده دیگری واگذار نموده و آن را موجب برقراری پیوند آنان و ارجمندی دین ایشان قرار داده است. پس حالت رعیت نکو نگردد، جز آن گاه که والیان نیکو رفتار باشند. چون رعیت حق والی را بگزارد و والی حق رعیت را به جا آورد، حق میان آنان بزرگ می شود و راههای دین پدیدار و نشانه های عدالت پا برجا و سنّت همان گونه که باید اجرا می گردد. پس کار زمانه آراسته گردد و امید در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته شود."

پی نوشت ها

27- همان، نامه 53
28- همان، خطبه 437
29- مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه امام علی(ع)، ص 11 و 12.
30- نهج البلاغه، نامه 20
31- همان، خطبه 34
32- همان، خطبه 105
33- همان، نامه 52
34- همان، نامه 53
35- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 19، ص 175
36- نهج البلاغه، خطبه 136
37- همان، نامه 53
38- همان، خطبه 131
39- همان، خطبه 105
40- همان، خطبه 131
41- همان، نامه 25
42- جرج جرداق، علی(ع) و حقوق بشر، ص 127
43- مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه امام علی(ع)، ص 143
44- نهج البلاغه، نامه 53
45- همان، نامه 50
46- همان، نامه 53
47- نهج البلاغه، نامه 53
48- همان، نامه 53
49- همان
50- همان
51- همان
52- همان
53- همان، نامه 47
54- همان
55- نهج البلاغه، نامه 53
56- محمدتقی رهبر، سیاست و مدیریت از دیدگاه امام علی(ع) ص 50
57- نهج البلاغه، نامه 53
58- همان، خطبه 105
59- نهج البلاغه، خطبه 164
60- نهج البلاغه، خطبه 216
61- همان، نامه 53
62- همان، خطبه 161
63- همان، خطبه 34
64- همان، نامه 1
65- همان، خطبه 166
66- نهج البلاغه، خطبه 118
67- نهج البلاغه، خطبه 34

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد