اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

اندیشه فردا

سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، مدیریتی

نظام تقسیم کار عادلانه در اسلام و شاخص‏هاى آن(بخش دوم)

از منظر اسلام، نظام تقسیم کار در صورتى که داراى سه ویژگى کلى شایسته‏سالارى، هماهنگى با تفاوت‏هاى طبیعى، و برابرى در فرصت‏ها یا شرایط رقابت باشد، عادلانه به شمار مى‏آید.

از منظر اسلام، نظام تقسیم کار در صورتى که داراى سه ویژگى کلى شایسته‏سالارى، هماهنگى با تفاوت‏هاى طبیعى، و برابرى در فرصت‏ها یا شرایط رقابت باشد، عادلانه به شمار مى‏آید. 

شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه

بر اساس معیارهاى سه‏گانه عدالت، نظام تقسیم کار عادلانه داراى سه بعد است که این ابعاد سه‏گانه و شاخص‏ها در محورهاى بعد بررسى مى‏شود:

الف. شایسته‏سالارى

مهم‏ترین معیار نظام تقسیم کار عادلانه در اسلام تقسیم وظایف و نقش‏ها بر اساس شایستگى و لیاقت افراد است. منظور از «نظام تقسیم کار مبتنى بر شایستگى»، دست‏رسى افراد به مشاغل، منزلت‏ها و امتیازات اجتماعى براساس صلاحیت‏ها و شایستگى‏هایى است که تلاش، انتخاب و اراده افراد در تحصیل آنها نقش دارد. این مجموعه شاخص‏ها را مى‏توان ذیل عنوان کلى «شایسته‏سالارى» دسته‏بندى کرد.

در کلام معصومان علیهم‏السلام، احادیث و روایات فراوانى در باب اهمیت شایسته‏سالارى و رعایت لیاقت‏ها در تصدّى نقش‏هاى اجتماعى وارد شده است که به دلیل رعایت اختصار، به ذکر چند نمونه بسنده مى‏شود. در حدیثى از رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است که به کار گماردن کسى که شایسته‏تر از او در انجام مسئولیت در جامعه وجود داشته باشد، خیانت به خدا، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و جامعه اسلامى محسوب مى‏شود.1

وقتى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مکّه را در سال هشتم هجرت فتح کرد، پس از ترک این شهر، جوانى به نام عتاب‏بن اسید را به عنوان نماینده خود براى مدیریت این شهر انتخاب کرد. برخى از بزرگان قبایل به این تصمیم پیامبر اعتراض کردند که چرا جوانى کم سن و سال را براى اداره شهر بزرگى همچون مکّه برگزیده است.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در پاسخ به این احتجاج فرمودند: آنچه در گزینش افراد براى تصدّى نقش‏ها در جامعه اسلامى باید ملاک قرار گیرد، شایستگى و لیاقت افراد است، نه معیارهاى انتسابى، همچون سن. حضرت خطاب به سران و مردم مکّه فرمودند: نباید به دلیل کم سن و سال بودن عتاب‏بن اسید، با مدیریت وى مخالفت کنید؛ زیرا هر کس سن بیشترى دارد لزوما برتر نیست، بلکه هرکس داراى صلاحیت‏هاى برتر باشد بزرگ‏تر است.2

1. تخصص:

علم و آگاهى: لازمه داشتن تخصص برخوردارى از علم و آگاهى نسبت به نحوه انجام نقش‏ها و وظایف اجتماعى است. بدین‏روى علم و آگاهى یکى از شاخص‏هاى اصلى تقسیم کار مبتنى بر شایسته‏سالارى و در نهایت، تقسیم کار عادلانه محسوب مى‏شود. قرآن مجید در سوره «بقره»، داستان انتخاب شدن یکى از پیامبران بنى‏اسرائیل به نام طالوت را براى مدیریت جامعه آن زمان شرح مى‏دهد. در این سوره، یکى از معیارهاى انتخاب طالوت برترى وى در علم و دانش بیان شده است.3

در سوره «یوسف» نیز قرآن کریم علم و آگاهى را به عنوان ملاک شایستگى در تصدى وظایف اجتماعى بیان مى‏کند.هنگامى که حضرت یوسف علیه‏السلام از زندان بیرون آمد، عزیز مصر از وى براى اداره کشور مصر درخواست کمک نمود. حضرت یوسف علیه‏السلام از میان مناصب گوناگون، مسئولیت خزانه‏دارى را به عهده گرفت.

قرآن کریم معیار پذیرش این مسئولیت را از زبان حضرت یوسف علیه‏السلام، علم و تخصص وى بیان مى‏کند.4 با توجه با این دو آیه شریفه، مى‏توان گفت: شایسته‏سالارى در فرهنگ قرآن از اهمیت اساسى برخوردار است و در جامعه مطلوب از منظر قرآن، افراد باید متصدّى وظایف و نقش‏هایى شوند که در آن از علم، آگاهى و تخصص لازم برخوردارند.

در روایات معصومان علیهم‏السلام نیز برترى در علم و تخصص به عنوان ملاک و معیار اصلى تصدّى نقش‏هاى اجتماعى بیان شده است. براى نمونه، رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همچنین امیرمؤمنان علیه‏السلام در گفتارى مشابه، ارزش افراد را به قدر دانش و معرفت آنها مى‏دانند.5 مجموعه دیگرى از اخبار در متون دینى وارد شده که در آنها پیامدها و آثار منفى نظام تقسیم کار غیرشایسته‏سالار تشریح شده است.

در خبرى که امام صادق علیه‏السلام از پیامبر نقل کرده‏اند، تصریح شده است فقدان علم و آگاهى در انجام وظایف، موجب فساد و ناهماهنگى اجتماعى مى‏شود.6 منظور از اینکه سپردن نقش‏ها به افراد غیرمتخصص موجب فساد مى‏شود، این است که مشارکت اجتماعى این‏گونه افراد به دلیل آنکه دانش لازم را ندارند، نه تنها به نظم و انتظام امور در جامعه کمک نمى‏کند، بلکه جامعه را به سمت مسیرهاى انحرافى سوق مى‏دهد و موجب دورى جامعه از دست‏رسى به اهدافش مى‏گردد.

در حدیثى دیگر، رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، علاوه بر اینکه بر اهمیت دانش و آگاهى به عنوان معیار تصدّى نقش‏ها تأکید مى‏کنند، اقدام به انجام کارى را بدون داشتن دانش و تخصص لازم به کارى احمقانه و بیهوده تشبیه مى‏کنند که نه تنها نفعى به حال اجتماع ندارد، بلکه موجب دوباره کارى و هدر رفتن وقت، منابع و توان جامعه مى‏گردد.7

مهارت و توانایى کافى: از نظر اسلام، علم و آگاهى شرط لازم براى عهده‏دار شدن وظایف اجتماعى محسوب شود، اما شرط کافى نیست. علاوه بر آگاهى، مهارت و توانایى بر انجام درست نقش‏ها نیز از اهمیت اساسى برخوردار است. مهارت علاوه بر داشتن دانش نظرى مستلزم توانایى عملى در انجام کارها نیز هست.

قرآن کریم در سوره «قصص» داستان استخدام حضرت موسى علیه‏السلام را در دستگاه حضرت شعیب علیه‏السلام نقل مى‏کند. در آیه 26 این سوره، دو شاخص مهم براى تأیید صلاحیت و شایستگى استخدام حضرت موسى علیه‏السلام بیان شده که عبارتند از: «توانایى» و «امانت‏داراى».8در روایتى از امام صادق علیه‏السلام نیز «توانمندى و مهارت» از جمله معیارهاى عام انجام نقش‏هاى اجتماعى ذکر شده است. ایشان در این زمینه مى‏فرمایند: صاحب هر صنعت و حرفه‏اى براى آنکه کارش رونق بگیرد، باید در کارش توانا و با مهارت باشد.9

تجربه کافى: دیگر شاخص تخصص را مى‏توان داشتن «تجربه کافى» دانست. به هر نسبتى که تجارب افراد در سطح بالاترى باشد، آمادگى بیشترى براى انجام درست کارها خواهند داشت. در نتیجه، چنین افرادى از استحقاق و شایستگى بیشترى نسبت به افراد غیر مجرّب و تازه‏کار برخوردارند. امام على علیه‏السلام ارزش هر کس را به اندازه تجاربى مى‏دانند که اندوخته است.10 به دلیل همین اهمیت تجربه در انجام درست نقش‏هاست که حضرت درباره انتخاب کارگزاران دولتى به مالک‏اشتر توصیه مى‏کنند افراد باتجربه را انتخاب نماید.11 امام صادق علیه‏السلامنیز مى‏فرمایند: افراد کم‏تجربه نباید نقش‏هاى مهمى همچون نقش‏هاى سیاسى را، که نیاز به آزمودگى و تجربه دارد، به عهده بگیرند.12

کفایت و حسن تدبیر: چهارمین شاخص تخصص را مى‏توان کفایت یا حسن تدبیر دانست. توانایى در استفاده بهینه از سرمایه‏هاى مادى و معنوى در جهت انجام درست و متقن کارها را مى‏توان «حسن تدبیر یا کفایت» نامید. این شاخص برایندى است از استعدادهاى ذاتى و مهارت‏هاى اکتسابى. افرادى که از این توانایى در انجام نقش‏هاى شغلى و مدیریتى برخوردارند شایستگى بیشترى براى تصدّى نقش‏هاى مذکور دارند و در نتیجه، حسن تدبیر یا کفایت یکى از شاخص‏هاى نظام تقسیم کار عادلانه محسوب مى‏شود.

امام على علیه‏السلام یکى از شرایط اصلى تصدّى نقش‏هاى سیاسى را توانمندى و کفایت زمام‏داران مى‏دانند.13 بر همین اساس، حضرت ضمن سفارشى که در امر کشوردارى به مالک‏اشتر مى‏کنند، به وى توصیه مى‏نمایند غیر از معیار «امانت» و «کفایت»، هیچ معیار دیگرى رامبناى‏گزینش‏کارگزاران خود قرار ندهد.14در متون دینى، غالبا از شاخص «کفایت» به «حسن تدبیر» تعبیر شده است.

«تدبیر» در لغت، به معناى عاقبت‏اندیشى در کار است،15 اما در اینجا با توجه به مفهوم لغوى و مضمون برخى روایات،16 به معناى توانایى محاسبه‏گرى و استخدام مناسب‏ترین وسایل براى دسترسى به اهداف موردنظر به کار رفته است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره معناى «تدبیر» مى‏فرمایند: تدبیر آن است که وقتى کسى اراده و تصمیم انجام کارى را دارد، از این توانایى و تشخیص برخوردار است که منافع و ضررهاى آن را به دقت محاسبه نماید؛ در صورتى که عمل مفید باشد به سرعت کار را به انجام رساند و اگر زیان‏بار باشد از انجام آن و تحمّل هزینه‏ها خودارى نماید.17

امام على علیه‏السلام قوام و نظام زندگى را به خوب اندازه گرفتن زندگى، و ملاک خوب اندازه گرفتن را تدبیر نیکو مى‏دانند.18 همچنین ایشان آفت زندگى را سوءمدیریت و درست اداره نکردن امور مى‏دانند.19 در روایت دیگرى، ایشان حسن تدبیر را موجب افزایش بهره‏ورى، و سوءمدیریت را عامل کاهش‏راندمان‏کاربیان مى‏شمرند.20

2. ایمان: ایمان بنیادى‏ترین معیار شایستگى در جامعه اسلامى محسوب مى‏شود. در نظام اسلامى، کسانى که ایمان دارند با افراد بى‏ایمان برابر نیستند. نقش ایمان در ایجاد استحقاق و اولویت نسبت به تصدّى نقش‏هاى ارزشمند اجتماعى را مى‏توان از آیات متعدد استنباط کرد. خداوند در قرآن کریم، مکرر بیان داشته که افراد باایمان با کافران، فسّاق و افراد فاجر برابر نیستند.21 هرچند ظاهر این آیات ناظر به عدم تساوى گروه مؤمنان و غیرمؤمنان در پاداش‏هاى اخروى است، ولى علما از این آیات شرط بودن ایمان را، به ویژه درباره تصدّى نقش‏هاى مدیریتى و سیاسى، استفاده کرده‏اند.22

دلیل مهم‏ترى که داشتن ایمان را به عنوان شرط اساسى احراز شغل و تصدّى نقش‏هاى اجتماعى بیان مى‏کند، آیه مشهور «نفى سبیل» است.23 قرآن کریم در سوره «نساء»، مى‏فرماید: مؤمنان حقِ پذیرفتن سلطه کافران را ندارند. به دلیل آنکه سپردن وظایف و نقش‏هاى اجتماعى به افراد غیر مؤن، به ویژه در نقش‏هاى کلیدى همچون نقش‏هاى حکومتى و اقتصادى، موجب سیطره غیرمؤمنان بر مؤمنان مى‏گردد، مى‏توان چنین استنباط کرد که در جامعه اسلامى، ایمان شرط اساسى عهده‏دار شدن نقش‏هاى اجتماعى است.

تعهد: مهم‏ترین تجلّى یا شاخص ایمان، تعهد است. منظور از تعهد روحیه مسئولیت‏پذیرى در قبال وظایف و نقش‏هایى است که به افراد محوّل مى‏شود. در نظام اجتماعى اسلام، همگان وطیفه دارند که با تشریک مساعى و مشارکت متعهدانه در جهت رسیدن به هدف‏هاى مشترک جامعه اسلامى، تلاش نمایند.

در اندیشه اسلامى، انجام نقش‏ها و وظایف اجتماعى به عنوان یک مسئولیت و تکلیف مطرح است. به همین دلیل، افرادى که در قبال وظایفشان احساس تعهد مى‏کنند، شایستگى بیشترى براى تصدّى نقش‏هاى اجتماعى، به ویژه نقش‏هاى مهم و ممتاز، دارند. در روایات متعدد، به مسئولیت عمومى اعضاى جامعه اسلامى اشاره شده است که از آن جمله، مى‏توان به حدیثى از رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شاره کرد.

در این حدیث، جامعه به مثابه واحد همبسته‏اى به تصویر کشیده شده است که در آن همه اعضا به صورت متقابل، تحت تکفّل یکدیگر قرار دارند و نسبت به سرنوشت هم مسئول بوده، مورد مؤاخذه قرار مى‏گیرند.24 منظور از مسئولیت، که در حدیث نبوى و احادیث مشابه مطرح گردیده، احساس تعهد افراد در قبال وظایف محوّل شده و حسن انجام آن است.

تقوا: افزون بر تعهد، «تقوا» ملاک دیگرى است که در نظام اسلامى، شایستگى و صلاحیت‏هاى افراد با آن سنجیده مى‏شود. تقوا در حقیقت، تجلّى ایمان در رفتار است. «تقوا» در یک تعریف ساده، عبارت است از: التزام عملى به هنجارها و احکام شرعى. تقوا ملکه‏اى نفسانى است که در اثر تمرین و ممارست عملى حاصل شده، موجب مى‏شود انسان‏ها از نقض احکام و هنجارهاى شرعى خوددارى نمایند.در جامعه اسلامى، کسانى که از تقواى بیشترى برخوردارند، شایستگى‏شان براى تصدّى نقش‏هاى اجتماعى بیشتر است. در متون دینى، آیات و روایات متعدى بر این مطلب تأکید مى‏ورزد که انسان‏ها هیچ‏کدام بر دیگرى برترى ندارند، مگر به تقوا و پرهیزگارى.25

امام على علیه‏السلام در عهدنامه خود، تقوا و پاک‏دامنى را از جمله معیارهاى اصلى انتخاب کارگزاران حکومتى بیان داشته، به مالک اشتر سفارش کرده‏اند عمّال خود را از «پاکترین افراد»26 و از میان «خاندان‏هاى پارسا»27 انتخاب نماید. همچنین در روایتى از امام صادق علیه‏السلام، تقوا را در کنار توانایى و حسن مدیریت، از جمله معیارهاى تصدّى نقش‏هاى سیاسى بیان شده است. در این روایت، حضرت مى‏فرمایند: صلاحیت مدیریت و حکومت اسلامى را ندارد، مگر کسى که داراى ویژگى‏هایى از جمله تقوا، باشد.28

3. امانت‏دارى: در آیات و روایات متعدد، «امانت‏دارى» در کنار تخصص به عنوان ملاک شایستگى بیان شده است. در نتیجه، مى‏توان آن را یکى دیگر از ویژگى‏هاى تقسیم کار مبتنى بر عدالت ذکر کرد. قرآن کریم امانت‏دارى را از جمله ملاک‏هاى صلاحیت حضرت یوسف علیه‏السلام براى تصدّى مقام خزانه‏دارى مصر بیان نموده است.29 همچنین درباره استخدام حضرت موسى علیه‏السلام در دستگاه حضرت شعیب علیه‏السلام، در کنار شرط توانایى، از امانت‏دارى به عنوان معیار شایستگى و لیاقت یاد شده است.30

در عهدنامه مالک اشتر نیز حضرت على علیه‏السلامامانت‏دارى را یکى از معیارهاى شایستگى کارگزاران دانسته، به او دستور مى‏دهند در واگذارى نقش‏هاى سیاسى به کسانى اعتماد کند که در میان مردم، به امانت‏دارى معروفند.31 همچنین حضرت در جاى دیگرى خطاب به وى تأکید مى‏ورزند که در به کارگیرى کارمندان خود، هیچ معیارى جز «کفایت» و «امانت» را مبناى عمل قرار ندهد.32

4. حسن سابقه: در متون اسلامى، «حسن سابقه» معیار شایستگى و از جمله شاخص‏هاى تقسیم کار مبتنى بر عدالت دانسته شده است. امام على علیه‏السلام در نامه 53، با تأکید فراوان، به مالک اشتر دستور مى‏دهند نقش‏هاى سیاسى و حکومتى را به افرادى تفویض نماید که داراى سابقه خوب و درخشان هستند. امام در این نامه، به وى یادآور مى‏شوند که براى تشخیص حسن سابقه و شناخت دقیق افراد، نباید بر تیزهوشى، اطمینان شخصى و خوش‏باورى اتکا نماید، بلکه باید سابقه آنها را در نظام‏هاى پیشین مورد مداقه قرار دهد و تنها از این طریق است که مى‏توان افراد شایسته را از افراد متقلّب و فریب‏کار تشخیص داد.33 همچنین در فراز دیگرى از این عهدنامه، از تفویض نقش‏هاى سیاسى و به کارگماردن افرادى که داراى کارنامه سیاه هستند، به شدت منع و به مالک اشتر سفارش شده افرادى را در دستگاه خود به خدمت گمارد که با ستم‏کاران همکارى نداشته، بار گناهان آنها را بر دوش ندارند.34

ب. تناسب با تفاوت‏هاى طبیعى

دومین نوع تقسیم کار عادلانه از منظر اسلام، تناسب نظام تقسیم کار با تفاوت‏هاى ذاتى و فطرى انسان است. براى آنکه نظام تقسیم کار به ایجاد همبستگى منجر شود، کافى نیست که هر فرد وظیفه‏اى داشته باشد، بلکه لازم است وظایف و نقش‏ها متناسب حال افراد نیز باشد. از منظر اسلام، تقسیم کار به عنوان یک اصل بنیادین ساختارساز، در شرایطى به انسجام اجتماعى کمک مى‏کند که با ویژگى‏ها و علایق متفاوت وجودى انسان‏ها هماهنگ باشد.

اگر مبانى تقسیم و توزیع اجتماعى با مبانى و موازین توزیع استعدادهاى طبیعى و فطرى افراد تناسب نداشته باشد، نه تنها انسجام و یک‏پارچگى در جامعه ایجاد نمى‏شود، بلکه به دلیل آنکه چنین نظام تقسیم کارى با اقتضائات و ظرفیت‏هاى تکوینى وجود انسان در تضاد است، نمى‏تواند مبناى درستى براى یک جامعه متعادل و منظم قرار گیرد.منظور از تفاوت‏هاى طبیعى یا ذاتى، تفاوت‏هاى فیزیکى، زیستى و روانى است که اراده و اختیار افراد هیچ تأثیرى در تقویت و یا تضعیف آنها ندارد.

انسان‏ها همان‏گونه که به لحاظ ویژگى‏هاى ظاهرى، توانمندى‏هاى فیزیکى و جسمانى باهم تفاوت دارند، به لحاط ویژگى‏هاى روانى همچون ادراکات ذهنى، یادگیرى، ضریب هوشى، تمایلات و عواطف نیز به طور قابل ملاحظه‏اى با هم متفاوتند. تفاوت‏هاى طبیعى و جبرى که اراده انسان‏ها در ایجاد یا رفعشان تأثیرى ندارد مورد قبول اسلام است.35

از منظر اسلام، این نوع تفاوت‏ها علاوه بر آنکه به عنوان واقعیتى اجتناب‏ناپذیر مطرح است، مقتضاى حکمت الهى و لازمه نظام احسن و زمینه‏ساز سعادت و کمال انسان نیز هست. به همین دلیل، نظام تقسیم کار مبتنى بر تفاوت‏هاى طبیعى افراد از آن نظر که موافق با خلقت موزون و حکیمانه انسان است، از نظر اسلام، عادلانه محسوب مى‏شود؛ زیرا اگر تفاوت‏هاى طبیعى وجود نداشت و انسان‏ها از همه لحاظ یکسان بودند، تقسیم کار به عنوان شالوده حیات جمعى، یا اساسا میسر نمى‏شد، یا مى‏بایست با اجبار و تحمیل صورت مى‏گرفت و عواقب نامطلوبى در زندگى اجتماعى به بار مى‏آورد.36

قرآن کریم در آیه 32 سوره «زخرف»، به این واقعیت اشاره نموده که وجود تفاوت‏هاى طبیعى میان انسان‏ها استخدام متقابل یا تقسیم کار را امکان‏پذیر مى‏سازد و آن را نشانه رحمت الهى بیان کرده است. در این آیه شریفه، هم به وجود تفاوت‏هاى طبیعى اشاره گردیده و هم این‏گونه تفاوت‏ها به دلیل آنکه شالوده حیات اجتماعى را ممکن مى‏سازد، موجّه و حکیمانه دانسته شده است.37همچنین حضرت على علیه‏السلام در روایتى خیر و سعادت مردم را در حفظ اختلافات فطرى و طبیعى آنان دانسته و عامل هلاکت بشر را در یکنواخت کردن مردم و بر هم زدن اساس اختلافات طبیعى آنها برشمرده است.

امام علیه‏السلام مى‏فرمایند: «مردم همواره در خیر و خوبى به سر مى‏برند تا هنگامى که با یکدیگر متفاوتند، و اگر یکسان گشتند هلاک خواهند شد.»38 مراد از «تفاوت» در این روایت، تفاوت‏هاى طبیعى است؛ یعنى اگر مردم نظم زندگى‏شان را بر خلاف اقتضائات آفرینش خود قرار دهند، موجبات نابودى خود را فراهم ساخته‏اند.

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز در حدیثى به اهمیت و نقش تفاوت‏هاى طبیعى در حیات جمعى، اشاره نموده، فرموده‏اند: نقش‏هاى اجتماعى در صورتى درست و به سهولت انجام مى‏شود که بر اساس علایق و استعدادهاى نهفته در خلقت آدمیان استوار باشد.39با توجه به دلایل بیان شده، مى‏توان چنین نتیجه گرفت که از دیدگاه اسلام، تفاوت‏هاى طبیعى، که اراده و اختیار انسان‏ها در آن نقش ندارد، همچنین تفاوت‏هاى اجتماعى ناشى از آنها به این دلیل مهم که تقسیم کار را میسر مى‏سازد، موجّه و مقتضاى آفرینش حکیمانه است.

1. جنسیت: از دیرباز، جنسیت یکى از مبانى مهم تقسیم کار و تخصیص نقش‏ها در جوامع بشرى بوده است. در همه جوامع، انسان‏ها یکدیگر را در قالب مذکر و مؤنث دسته‏بندى مى‏کنند و بر اساس این تمایز، در تمام جوامع، باورها و هنجارهایى شکل گرفته است که تعیین مى‏کند مردان و زنان چه موقعیت‏هایى را باید اشغال کنند و چگونه نقش‏هاى متناسب با این موقعیت‏ها را ایفا کنند.

در نظام اجتماعى مطلوب از نظر اسلام نیز برخى از تمایزهاى جنسیتى و تفاوت در نقش‏هاى مردان و زنان به عنوان اولویت یا مستحب و گاهى به عنوان الزام یا واجب پذیرفته و مقرّر شده است. براى مثال، بر اساس برخى روایات، زنان نمى‏توانند عهده‏دار مقام قضاوت، امامت براى مردان یا عهده‏دار نقش‏جنگجودرمیدان‏هاى‏رزم شوند.

نیز در احادیث و روایات، نقش همسرى40و مادرى41 براى زنان به عنوان نقش‏هاى مرجّح مورد تأکید قرار گرفته است. در روایتى از امام حسن عسکرى علیه‏السلامانجام برخى تکالیف و وظایف از عهده زنان برداشته شده است. از میان امورى که در این حدیث، زنان از انجام معاف شده‏اند، فقط سه نقش رهبرى، قضاوت و مشاوره است که جزو نقش‏هاى اجتماعى محسوب مى‏شود. سایر تکالیف برداشته شده از عهده زنان نه تنها ربطى به تقسیم کار یا وظایف اجتماعى زنان ندارد، بلکه نوعى تخفیف در انجام تکالیف شرعى زنان نسبت به مردان محسوب مى‏شود.42

از منظر اسلام، تقسیم کار جنسیتى تا آنجا مقبول است که مبتنى بر تفاوت در استعدادها و علایق ذاتى میان دو جنس استوار باشد. اما در سایر موارد، هیچ تفاوتى میان زن و مرد وجود ندارد.43 به دلیل آنکه این نظام تقسیم کار مطابق با نظم موزون و حکیمانه عالم خلقت است، هم عادلانه است و هم بهتر تواند نظم و انسجام اجتماعى را استحکام بخشد.44

تناسب نقش با توانایى ذهنى: آیات و روایات متعددى در متون دینى وجود دارد که از ظواهرشان استفاده مى‏شود زنان و مردان به لحاظ توان ذهنى و عقلى با یکدیگر تفاوت دارند. بر اساس این مستندات، علما در تصدّى برخى نقش‏هاى مهم و حساس همانند رهبرى و قضاوت، که مبتى بر مهارت و توانمندى‏هاى عقلى بیشتر است، مرد بودن را شرط دانسته‏اند. یکى از دلایل مهمى که در این زمینه به آن استناد شده آیه شریفه 34 سوره «نساء» است که در آن اصل «قیمومت» و سرپرستى مردان بر زنان مطرح شده است.

در این آیه، خداوند مى‏فرماید: مردان بر زنان فضیلت دارند و به همین دلیل، بر آنها قیمومت دارند. علما معتقدند: مراد از فضیلت و برترى که در این آیه براى مردان بیان گردیده، فضیلت تشریعى و ارزشى نیست، بلکه مراد فضیلت تکوینى، یعنى همان قدرت تعقّل و تدبیر، است که در مردان بیش از زنان است.45 بدین‏روى، فقها بر اساس مفاد این آیه شریفه و نیز برخى روایات، در مواردى، همچون قضاوت و رهبرى، که به تعقّل بیشترى نیاز دارد، تفکیک جنسیتى نقش‏ها را تجویز کرده‏اند.46

هرچند بیشتر فقهاى متقدّم با توجه به دلایل یادشده، نظریه تفاوت عقلانى زن و مرد را پذیرفته و بر اساس این تفاوت، به تمایز جنسیتى نقش‏ها در برخى موارد قایل شده‏اند،47 اما برخى محققان متأخّر با خدشه وارد کردن در سند، دلالت و یا ناظر دانستن ادلّه موجود در این باب به موارد خاص، معتقدند: به لحاظ توانایى عقلى و ذهنى، تفاوت ذاتى معنادارى میان دو جنس وجود ندارد؛48 حداکثر چیزى که در این باب مى‏توان گفت:

این است که زن و مرد نه در اصل عقل، بلکه در تعقّل و به کارگیرى عقل با یکدیگر تفاوت دارند. زنان به دلیل تسلط عواطف و احساسات، کمتر مسائل و پیشامدها را با عقل تحلیل کنند.49 به هرحال، بر اساس نظریه‏اى که قایل به تفاوت‏هاى عقلانى میان زن و مرد است، مى‏توان یکى از شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه را تناسب با توانایى ذهنى دو جنس بیان کرد.

تناسب نقش با توانایى عاطفى: دومین شاخص تقسیم کار جنسیتى در اسلام، تطابق نظام کار با توانایى عاطفى مردان و زنان است. با توجه به نیرومندى عاطفه و احساسات زنان است که برخى از نقش‏ها همانند خانه‏دارى و تربیت فرزندان، که عواطف و احساسات در آن اهمیت کانونى دارد، به عنوان نقش‏هاى مرجّح براى زنان ذکر شده است. خداوند در آیه 18 سوره «زخرف»، دو صفت براى زنان بیان مى‏کند که مفسّران آنها را دال بر نیرومندى عواطف و احساسات زنان دانسته‏اند. در این آیه، خداوند از زنان به عنوان موجوداتى یاد مى‏کند که اولاً، به زیور و زینت علاقه دارند. ثانیا، در مخاصمه و نزاع، از توان کمترى برخوردارند.50

علّامه طباطبائى در تفسیر این آیه مى‏نویسند: این دو صفت براى زن بدان دلیل ذکر گردیده که زن درست به عکس مرد، در طبیعت خویش، عاطفه‏اش قوى، و در تعقّل ضعیف است و از روشن‏ترین نمودهاى قوّت عاطفه زن و ضعف تعقّل وى، علاقه شدید وى به زیور و زینت و ضعف او در تقریر برهان بوده که بیانگر قدرت تعقّل است.51 در احادیث نیز به نیرومندى عواطف در زنان اشاره شده است.52 با توجه به نیرومندى عواطف در زنان، مى‏توان گفت: از جمله شاخص‏هاى تقسیم کار عادلانه، تناسب نقش‏ها با تفاوت‏هاى عاطفى در دو جنس مرد و زن است.

تناسب نقش با توانایى جسمى: دیگر شاخص تقسیم کار جنسیتى در اسلام، تناسب نقش‏ها و وظایف با توانمندى‏هاى جسمى دو جنس است. در اسلام، بیشتر نقش‏هایى که به توان و نیروى جسمى بیشترى نیاز دارد، انجامشان براى مردان مرجّح دانسته شده و وظایف متناسب با ظرافت زنانگى، براى زنان توصیه شده‏اند. حضرت على علیه‏السلام در این‏باره‏مى‏فرمایند: «به زن کارى را که از حد توان او فراتراست‏مسپار؛زیرازن‏گل‏است،نه‏خدمت‏کار.»53

ج. فرصت‏هاى برابر

سومین بعد تقسیم کار عادلانه از دیدگاه اسلامى، تقسیم کار مبتنى بر توزیع برابر فرصت‏هاست. این بعد از تقسیم کار به برابرى در شرایط خارجى رقابت براى دست‏رسى به منابع با ارزش اجتماعى اشاره دارد. از دیدگاه اسلام، نظام تقسیم کار در شرایط عادلانه آن است که همگان از فرصت و امکان مساوى براى پرورش استعدادها و رقابت براى تصدّى موقعیت‏هاى ارزشمند اجتماعى برخوردار باشند.

برابرى فرصت‏ها به عنوان شاخص تقسیم کار عادلانه در اسلام، از اندیشه برابرى انسان در کرامت ذاتى و حق برابر همگان در استفاده از مواهب طبیعى و امکانات اجتماعى نتیجه مى‏شود. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در خصوص برابرى انسان‏ها در گوهر و کرامت انسانى مى‏فرمایند: همه مردم از زمان حضرت آدم علیه‏السلام تا امروز، همچون دانه‏هاى شانه برابرند؛ نه عرب را بر عجم برترى است، و نه سرخ را بر سیاه، مگر به پرهیزگارى.54

روایات و شواهدى که بر تساوى انسان‏ها در کرامت ذاتى دلالت دارند در متون دینى فراوان است که فقط به چند نمونه از آنها اشاره شد. از مجموع این مستندات، مى‏توان به این نتیجه رسید که عدالت اجتماعى در صورتى تحقق پیدا مى‏کند که زمینه و فرصت‏هاى برابر براى خودشکوفایى و ارتقاى همگان فراهم باشد. اگر همه انسان‏ها داراى کرامت هستند پس همگان این حق را دارند که از فرصت‏هاى مساوى براى رشد و ترقّى برخوردار باشند.

علاوه بر دلایلى که به ضرورت برابرى فرصت‏ها اشاره دارد، به این مطلب نیز مى‏توان اشاره کرد که در جامعه اسلامى، دولت و نظام سیاسى موظف است تعدیل ساختارهاى ایجادکننده نابرابرى را در رأس سیاست‏هاى خود قرار دهد. اصل «ضمان اجتماعى» و اصل «توازن اجتماعى»، که از جمله وظایف اصلى دولت اسلامى به شمار مى‏روند، اصولى هستند که به منظور ایجاد شرایط برابر براى خودشکوفایى همگان تشریع شده‏اند.55

1. کاهش فاصله طبقاتى: از جمله شاخص‏هاى اساسى نظام تقسیم کار عادلانه بر اساس برابرى فرصت‏ها، میزان فاصله طبقاتى در جامعه است. هرقدر فاصله طبقاتى در جامعه کمتر باشد، نشانه آن است که افراد بیشترى امکان بهره‏مندى از فرصت‏هاى اجتماعى را دارند. بعکس، وجود اختلافات فاحش طبقاتى در جامعه حاکى از آن است که شرایط خارجى مبارزه یا رقابت براى تحصیل منابع ارزشمند اجتماعى براى همگان فراهم نیست. منطق جامعه طبقاتى مبتنى بر بهره‏کشى و استثمار نامشروع طبقه مسلّط و برخوردار از اقشار محروم و مستضعف جامعه است. از دیدگاه اسلامى، جامعه‏اى که بر اساس استعمار و بهره‏کشىِ اقلیت از اکثریت استوار باشد، جامعه‏اى ناعادلانه است.

قرآن کریم مى‏فرماید: اسباب معیشت و آسایش همگان در زمین قرار داده شده است.56 با توجه به مضمون این آیه شریفه، اگر در جامعه عده‏اى در اوج رفاه و آسایش به سر مى‏برند و عده‏دیگر براى نان شب خود محتاجند، نشانه آن است که بهره‏بردارى از فرصت‏ها و منابع طبیعى و اجتماعى ناعادلانه است.

امام سجّاد علیه‏السلام در راویتى منطق جامعه طبقاتى و مبتنى بر روابط ظالمانه را با بیان زیبا و نمادین تشریح نموده، مى‏فرمایند: در چنین جامعه‏اى فقط افراد و طبقه خاص مى‏توانند شکم‏هایشان را به ضرر دیگران پر کنند و طبقات محروم و ستمکش چاره‏اى جز تسلیم شدن در برابر مطامع و فزون‏خواهى‏هاى این طبقه ندارند. در این حدیث، افراد جامعه تکاثرى به دو طبقه حاکم و محکوم تقسیم شده‏اند.

گروه نخست داراى پنج شاخه است که امام علیه‏السلام شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک را نمادهاى این طبقه مى‏داند. گروه دوم بیش از یک شاخه ندارد و آن به تعبیر نمادین امام علیه‏السلام، گوسفندان بى‏دفاعى هستند که چاره‏اى جز قربانى شدن در برابر زیاده‏خواهى‏هاى طبقه مسلّط و گرگ‏صفت ندارند. بر اساس مفهوم این حدیث، نماد و مظهر اصلى اجتماع طبقاتى گرگ و گوسفند است که در آن اکثریت جامعه مورد بهره‏کشى‏هاى ظالمانه معدودى از افراد قرار دارند.57

امام صادق علیه‏السلام نیز در کلامى بى‏عدالتى‏هاى اجتماعى را تا حدّ زیادى نشأت گرفته از بهره‏کشى‏هاى ظالمانه توانگران مى‏دانند.58 از مفهوم این فرمایش امام سجّاد علیه‏السلامو امام صادق علیه‏السلام، این مطلب به خوبى استفاده مى شود که در جامعه طبقاتى، فرصت‏هاى برابر براى همه وجود ندارد؛ زیرا توانمندان یا طبقه مسلّط از این توانایى برخوردارند که ساختار نابرابرى را همواره به نفع خود دست‏کارى و حفظ کنند.

میزان برابرى در فرصت‏هاى آموزشى: آموزش، به ویژه در جوامع معاصر، که نقش‏ها هر روز تخصصى‏تر مى‏شود، از اهمیت اساسى و انکارناپذیرى در دست‏رسى افراد به مزایا و منابع ارزشمند اجتماعى برخوردار است. به عبارت دیگر، مى‏توان گفت: فرصت‏هاى آموزشى بنیادى‏ترین فرصت‏ها به شمار مى‏آید. در جوامع پیچیده، که حرکت پرشتاب به سمت تخصص گرایش دارد، تنها آموزش است که مى‏تواند زمینه را براى به دست آوردن شغل و درآمد مناسب مهیا سازد. به همین دلیل، یکى از شاخص‏هاى نظام تقسیم کار عادلانه در زمینه فرصت‏ها این است که همگان بدون تبعیض، از امکان آموزش و پرورش استعدادها و علایق خود برخوردار باشند.

امام على علیه‏السلام از «علم» به عنوان مهم‏ترین فرصت زندگى یاد مى‏کنند و مى‏فرمایند: هر کس از نعمت آموزش محروم گردد، نمى‏تواند در زندگى مراحل رشد و ترقّى را طى نماید. کودکان اگر در خردى تحصیل علم نکنند در بزرگى تقدّم و پیشرفت اجتماعى نخواهند داشت.59 همچنین ایشان مى‏فرمایند: در خردسالى علم بیاموزید تا در بزرگ‏سالى به برترى و سیادت نایل آیید.60 از این دو فرمایش امام علیه‏السلام، به روشنى مى‏توان این مطلب را دریافت که آموزش نقشى بنیادین در پیشرفت و خودشکوفایى افراد دارد و به تعبیر دیگر، فرصت بى‏بدیلى است که هیچ چیز نمى‏تواند محرومیت از آن را جبران کند.

میزان برابرى در فرصت‏هاى شغلى: دومین شاخص مهم تقسیم کار مبتنى بر برابرى فرصت‏ها، برابرى افراد در دست‏رسى به شغل است. شغل از این نظر، اهمیت اساسى دارد که منبع درآمد است و درآمد در ایجاد دیگر فرصت‏هاى زندگى نقش بنیادى دارد. به تعبیر برخى از جامعه‏شناسان، بیشتر فرصت‏هاى زندگى خریدنى است. به همین دلیل، اشتغال فرصتى است که زمینه را براى دست‏رسى به سایر فرصت‏هاى زندگى مهیا مى‏کند.61

بنابراین، یکى از شاخص‏هاى نظام تقسیم کار عادلانه، دست‏رسى برابر به فرصت‏هاى شغلى مشابه براى افرادى است، که داراى توانایى‏هاى مشابه‏اند، به عبارت دیگر، اگر افرادى که از توانایى‏هاى همسان برخوردارند، بدون توجه به خاستگاه طبقاتى‏شان، فرصت‏هاى مساوى براى تصدّى نقش‏هاى شغلى داشته باشند، این نظام تقسیم کار مطابق با اصول عدالت است.در متون دینى، کار و اشتغال از جمله فرصت‏هاى اساسى زندگى به شمار آمده است. به همین دلیل، روایات متعددى در منابع اسلامى در تشویق کار و تلاش وارد شده است. در برخى از روایات، بیکارى، حتى در شرایطى که انسان نیاز به کار ندارد، موجب نابودى فرد دانسته شده است.

یکى از اصحاب امام صادق علیه‏السلام با ثروتمند شدن، کار خود را رها کرد و به امام علیه‏السلام گفت: آن‏قدر به دست آورده‏ام که بتوانم باقى عمر خود را با آن سپرى نمایم. اما امام علیه‏السلامایشان را از این کار بازداشتند و فرمودند: رها کردن کسب و کار موجب نابودى عقل و خرد و هویّت انسانى مى‏شود.62 همچنین ایشان در جایى دیگر، کسى به که کار خود را رها کرده بود، سه بار فرمودند: «این کار شیطان است.»63

روایاتى که در باب اهمیت کار و تشویق مردم به کار وارد گردیده، فراوان است. آنچه از این دسته روایات مى‏توان درباره محل بحث استفاده کرد، این مطلب مهم است که کار نقش بنیادى در حفظ هویت و شخصیت افراد و فراهم ساختن یک زندگى همراه با عزت و آبرو براى آن‏ها دارد. همان‏گونه که در سخنان امام صادق علیه‏السلامآمده است، حتى در شرایطى که انسان نیازى به کار ندارد، بیکارى آثار و پیامدهاى مخرّبى بر روح و روان آدمیان بر جاى مى‏گذارد. با توجه به اهمیت بنیادى کار و شغل در حیات انسان‏ها مى‏توان گفت: جامعه‏اى را مى‏توان عادلانه توصیف کرد که در آن افراد بدون تبعیض به شغل‏هاى متناسب با توانایى‏هاى خود دست‏رسى داشته باشند.

نتیجه‏گیرى

از منظر اسلام، نظام تقسیم کار در صورتى که داراى سه ویژگى کلى شایسته‏سالارى، هماهنگى با تفاوت‏هاى طبیعى، و برابرى در فرصت‏ها یا شرایط رقابت باشد، عادلانه به شمار مى‏آید. مهم‏تر اینکه از منظر اسلامى، نظام تقسیم کار فقط با داشتن ویژگى‏هاى یاد شده است که مى‏تواند شالوده‏اى براى نظم با ثبات در جامعه فراهم سازد.

نتایج اساسى این پژوهش را مى‏توان در چند گزاره اصلى خلاصه کرد:

1. تقسیم کار بنیاد اساسى نظم اجتماعى در جامعه تمایز یافته به شمار مى‏رود.

2. تقسیم کار از جمله علل مهم ایجاد نابرابرى در جامعه نیز محسوب مى‏شود.

3. شکل‏گیرى نظام نابرابر خشن موجب بى‏نظمى و آشوب‏هاى اجتماعى مى‏گردد.

در نتیجه:

4. تقسیم کار در شرایطى مى‏تواند به نظم پایدار منجر شود که مبتنى بر اصول عدالت باشد.

5. اصول اساسى عدالت اجتماعى از منظر اسلام عبارت‏اند از: «تناسب» با تفاوت‏هاى طبیعى، «شایسته‏سالارى» و «برابرى در فرصت‏ها».

6. بنابراین، تقسیم کار عادلانه عبارت است از: نظام توزیع نقش‏ها و مزایاى اجتماعى که اولاً، بیانگر تفاوت‏هاى طبیعى افراد باشد. ثانیا، بر اصول شایسته‏سالارى استوار باشند. ثالثا، برابرى فرصت‏ها در آن رعایت شده باشد.

7. از دیدگاه اسلامى، نظام تقسیم کار فقط با ویژگى‏هاى یادشده به نظم و انسجام‏اجتماعى کمک مى‏کند.

*این مقاله برگرفته از «پروژه شاخص‏هاى اجتماعى ـ فرهنگى» به سفارش مرکز بررسى‏هاى استراتژیک نهاد ریاست جمهورى مى‏باشد.

پی نوشت:

1 حسینعلى منتظرى، مبانى فقهى حکومت اسلامى، ترجمه محمود صلواتى، ج 3، ص 309.

2 محمدباقر مجلسى، همان، ج 21، ص 121.

3 بقره: 247.

4 یوسف: 55.

5 محمدبن على صدوق، من لا یحضره‏الفقیه، ج 4، ص 394؛ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، شرح جمال‏الدین محمد خوانسارى، ج 2، ص 341.

6 محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 43.

7 فضل‏بن حسن طبرسى، مکارم‏الاخلاق، ص 457.

8 قصص: 26.

9 محمدباقر مجلسى، همان، ج 75، ص 235.

10 محمدتقى فلسفى، الحدیت؛ روایات تربیتى، ج 1، ص 317.

11 نهج‏البلاغه، ص 436.

12 محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 98.

13 نهج‏البلاغه، ص 247.

14 ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 20، ص 276.

15 راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 307.

16 محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 1، ص 545.

17 محمدباقر مجلسى، همان، ج 68، ص 342.

18 عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ج 2، ص 234.

321957و58ـ همان، ج 1، ص 355.

21 سجده: 18؛ قلم: 35ـ36.

22 حسینعلى منتظرى، همان، ج 3، ص 197.

23 نساء: 141.

24 محمدتقى فلسفى، الحدیت؛ روایات تربیتى، ج2، ص348.

25 احمدبن على طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 217؛ محمدباقر مجلسى، همان، ج 65، ص 292.

26 نهج‏البلاغه، ص 432.

27 همان، ص 435.

28 محمدبن‏یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 407.

29 یوسف: 55.

30 قصص: 26.

31 نهج‏البلاغه، ص 438.

32 ابن ابى‏الحدید، همان، ج 20، ص 276.

33 نهج‏البلاغه، ص 437.

34 همان، ص 430.

35 محمدتقى مصباح، همان، ص 256.

36 همان، ص 258.

37 زخرف: 32.

38 محمّدتقى فلسفى، الحدیت؛ روایات تربیتى، ج 3، ص 190.

39 همان، ج 1، ص 212.

40 ابن‏شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ص 111.

41 نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 434.

42 محمدبن على صدوق، الخصال، ج 2، ص 585ـ588.

43 مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 250.

44 همان، ج 19، ص 139.

45 سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 4، ص 543ـ549.

44684و85ـ عبداللّه جوادى آملى، زن درآیینه جلال‏وجمال، ص 299.

47

48 حسین بستان، اسلام و تفاوت‏هاى جنسیتى، ص 130.

49 محمدرضا زیبایى‏نژاد و محمدتقى سبحانى، درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 76.

50 زخرف: 18.

51 سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 18، ص 134.

52 محمدباقر مجلسى، همان، ج 73، ص 340؛ ج 74، ص 412.

53 همان، ص 470.

54 محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 5، ص 178.

55 سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 661ـ685.

56 اعراف: 10.

57 محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 5، ص 342.

58 همان، ج 4، ص 532.

59 محمدتقى فلسفى، همان، ج 2، ص 14.

60 همان، ج 3، ص 91.

61 ملوین تامین، جامعه‏شناسى قشربندى و نابرابرى اجتماعى، ترجمه عبدالحسین نیک‏گهر، ص 94.

62 محمدبن على صدوق، من لا یحضره‏الفقیه، ج 3، ص 119.

63 محمدبن‏یعقوب کلینى، همان، ج 5، ص 75.

محمّدعلى نظرى/ کارشناسى ارشد جامعه‏شناسى، دانشگاه باقرالعلوم علیه‏السلام

منبع: ماهنامه معرفت شماره 171

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد