در بخش اول این مقاله به بیان معنای لغوی سکولاریزم و واژه های مشابه آن، معنای اصطلاحی سکولاریزم، اصول و بنیادهای
اساسی تفکر سکولاریزم، ریشه های تاریخی سکولاریزم، و عوامل و زمینه های پیدایش آن در جهان غرب پرداخته شد. در بخش دوم،
مطالبی چون انگیزه های ترویج سکولاریزم در غرب، نمودهایی از سکولاریزم در تاریخ مسلمین، ریشه های سکولاریزم و دوران
حاکمیت و سپس افول این اندیشه در ایران، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. اشاره:
در بخش اول این مقاله به بیان معنای لغوی سکولاریزم و واژه های مشابه آن، معنای اصطلاحی سکولاریزم، اصول و بنیادهای
اساسی تفکر سکولاریزم، ریشه های تاریخی سکولاریزم، و عوامل و زمینه های پیدایش آن در جهان غرب پرداخته شد. در بخش دوم،
مطالبی چون انگیزه های ترویج سکولاریزم در غرب، نمودهایی از سکولاریزم در تاریخ مسلمین، ریشه های سکولاریزم و دوران
حاکمیت و سپس افول این اندیشه در ایران، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به طور کلی، می توان انگیزه های ترویج سکولاریسم در غرب را به دو دسته تقسیم کرد: پرداختن به سکولاریزم گاهی از سوی برخی دینداران دنبال می شد. آن ها می خواستند قداست دین را حفظ کنند و از طرفی دین
مسیحیت را در تعارض با بعضی ارزش های پذیرفته شده در جامعه غربی می دیدند. تعارض در جایی فرض می شود که دو چیز در
یک نقطه تلاقی کنند، اما اگر دو خط موازی باشند و در هیچ نقطه ای با هم تلاقی نکنند، تعارضی پیش نمی آید. آن ها برای آشتی
دادن دین از یک طرف و علم و فلسفه و عقل از طرف دیگر، گفتند: حوزه دین محدود به سلسله ای از مسائل شخصی در ارتباط
انسان با خداست. همچنین درباره ارزش ها و باید و نبایدها گفتند: هر باید و نبایدی که در محدوده ارتباط انسان با خدا مطرح
می شود، مربوط به دین است و علم با آن تعارضی ندارد، اما اگر بایدها و نبایدها مربوط به زندگی اجتماعی باشد، دین نباید دخالت
کند. به عنوان مثال گفتند: مجازات هایی که در دین برای مجرمان در نظر گرفته شده است، قابل قبول نیست; چون مجازات با
کرامت انسانی سازگار نیست. هر مجرمی بیمار است و بیمار را باید مداوا کرد، نه مجازات. کسانی که دین را سد راه رسیدن به مطامع و منافع خود می دیدند در ترویج سکولاریسم مؤثر بود. از جمله گردانندگان حکومت ها
که برای دستیابی هر چه بیشتر به منافع شخصی خود، نغمه جدایی دین از سیاست را سر می دادند. بعضی از دانشمندان که دین
را در تعارض با یافته های علمی خود می پنداشتند نیز با آن ها همنوا شده، در نتیجه، اندیشه سکولاریسم تقویت شد. نکته قابل توجه این است که سکولاریسم در دنیای غرب، دو مرحله تاریخی را طی کرد و در طی آن از شکل ضعیف به شکل شدید
و افراطی تبدیل شد: مرحله اول سکولاریسم مربوط به دوران «رفورمیسم » و نهضت اصلاح دینی است. در این دوران، جریان «پروتستانیسم » به انگیزه
اصلاح دین به وجود آمد. سکولاریسم در این شکل، نفی کننده دین نیست، بلکه دین را منحصر در امور فردی نموده، آن را از
مسائل اجتماعی دور می سازد. اما در مرحله بعد، این جریان به «رنسانس » که دوره دوری از دین است منجر شد و اندیشه سکولاریسم به شکل افراطی آن مطرح
گشت. در این مرحله، این اعتقاد رواج یافت که باید از ماورای طبیعت صرف نظر کرد و در زندگی زمینی متمرکز شد و به جای
خدا، انسان را مطرح نمود. اساس رنسانس بر «اومانیسم » (انسان مداری) متمرکز است. در اندیشه انسان مداری، محور همه چیز
انسان است; از معرفت و شناخت گرفته تا ارزش ها، اخلاق، سیاست، حقوق و حکومت. (1) برای پیدایش تفکر سکولاریسم در بین مسلمین عوامل متعددی را می توان برشمرد: پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جریان ها و حوادثی در تاریخ اسلام اتفاق افتاد که زمینه ساز پذیرش جدایی دین از
سیاست گردید. مهم ترین رخداد پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در واقع منشا و سرسلسله جنبان تمام حوادث تلخ تاریخ
اسلام گشت، جریان دردآور سقیفه بود که بنای انحراف، انحطاط و اختلاف بین مسلمین را نهاد و در پی این جریان ضربات مهلکی
بر پیکره اسلام وارد شد. از آن جا که عده ای روایات پیامبر صلی الله علیه و آله را مخالف با پایداری حکومت خویش می دیدند دستور
جمع آوری و سوزاندن احادیث پیامبر را صادر کرده و نقل هر گونه حدیث از پیامبر را ممنوع اعلان کردند، تحریف و جعل حدیث را
به اوج خود رساندند، جریان غدیر و سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کلی فراموش شد، در اینجا نص رسول الله صلی الله
علیه و آله در مورد خلافت را نپذیرفته با استناد به رای مردم و شوری در حقیقت به نحوی دین را از سیاست و حکومت جدا کردند،
خلافت از مسیر اصلی خود منحرف گشت، بین قرآن و عترت جدایی انداختند و در نتیجه بذر اصلی جدایی دین از سیاست کاشته
شد. دستگاه خلافت و حکومت گرچه نام خدا و پیامبر را یدک می کشید، اما به لحاظ محتوا هرچه جلوتر می رفت انحراف از اسلام
اصیل بیشتر می شود، تا آنجا که در دوره اموی علوم و معارف دینی با بی مهری مواجه گشته و با آن مبارزه گشت. عادات و آداب جاهلی، به عنوان فرهنگ جایگزین، مورد ترغیب، تشویق و ترویج قرار گرفت. در نتیجه، سیاست عملا از دیانت
جداگردید و کسانی که حاصل مواریث و ارزش های اسلامی بودند، از سیاست دور ماندند و کسانی رهبری و زعامت جامعه اسلامی
و مسلمین را عهده دار شدند که با روح معنویت اسلام بیگانه بودند و تنها به تشریفات ظاهری بسنده می کردند. استاد شهید مطهری رحمه الله معتقدند که بزرگترین ضربه وقتی بر پیکر اسلام وارد شد که سیاست از دیانت منفک گشت. بنا به
گفته استاد، نسبت دیانت و سیاست با یکدیگر نسبت روح و بدن است. روح، بدن، مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند. فلسفه
وجودی پوست حفاظت از مغز است و خود پوست از مغز نیرو می گیرد. اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و جهاد و جعل
قوانین برای حفظ مواریث معنوی; یعنی، توحید و معارف روحی و اخلاقی و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است.
ائمه علیهم السلام در طول حیات خود مواریث معنوی اسلام را حفظ کردند و با برخورد خود، حساب دستگاه خلافت را از اسلام
جدا کردند. (2) حکومت ترک های عثمانی در طول شش قرن به نام خلافت اسلامی، تصویری از تلفیق ظاهری دین و حکومت بود که بر بیشتر
کشورهای اسلامی اعم از عرب و غیر عرب حکمرانی می کرد. اما شکست حکومت عثمانی در جنگ جهانی اول و تزلزل پایه های آن، فرصت مناسبی برای طرفداران عرفی سازی دین (جدایی
دین از سیاست) بود. آن ها به رهبری مصطفی کمال و با استفاده از فرصت به دست آمده، تلاش وسیعی را برای برچیدن حکومت
عثمانی آغاز نمودند. شعار اصلی آن ها جدائی خلافت از حکومت بود. آنان چنین وانمود می کردند که این کار باعث اعتبار و احترام
بیشتر خلافت و شخص خلیفه در چشم مسلمانان است و معتقد بودند که از جانب خداوند دستور خاصی درباره حکومت دین وارد
نشده است. مصطفی کمال درست پیش از الغای خلافت، چنین اظهار داشت: «پیامبر ما به اصحاب خویش فرمود: ملل عالم را به دین اسلام در آورید، به آنان نفرموده است در صدد حکومت براین ملت برآیند.» او با مساعدت همفکران خودش و دولت های غربی، توانست آخرین خلیفه عثمانی (عبدالمجید) را در سال (1923م) سرنگون
کرده و حکومت سکولار و لائیک را سامان بخشد و بدین ترتیب، به آتاتورک لقب گرفت. وی در اولین قدم مدارس دینی را تعطیل و
قوانین فقه اسلامی را لغو و قوانین غربی را جایگزین آن نمود. بدین ترتیب اندیشه سکولاریستی و لائیستی خود را به مرحله اجرا
گذاشت. (3) فرهنگ غرب پس از شکل گیری و همراه با سیطره اقتصادی و زرق و برق مادیش مشرق زمین را مورد هجوم خود قرار داد. برخی
معتقدند با هجوم ناپلئون به مصر در سال 1798 م و جنگ های ایران و روس و تسلط فرانسه بر تمام الجزایر در سال 1857 م.،
نخستین اندیشه های سکولاریسم به جهان اسلام نفوذ کرد. پس از اشغال نظامی مصر از سوی ناپلئون، حکومتی به ریاست محمد
علی پاشا در مصر تشکیل شد، این حکومت سرآغاز پیاده کردن اندیشه های سکولاریسم در جهان عرب به حساب می آید. بیشتر
فرمان های وی از جمله قانون احوال شخصی و قانون های مدنی مطابق قوانین غربی صادر می شد. کشورهای دیگر عربی مانند
عراق، سوریه و لیبی نیز از مصر متاثر شدند. از طرف دیگر، مبلغان مسیحی با ایجاد مراکز خیریه و تعلیم و تربیت، نقش مهمی را در اشاعه اندیشه سکولاریسم ایفا نمودند. مستشرقین با مطالعه فرهنگ جوامع و از طریق باستان شناسی و انتقال آثار و کتب علمی، ضربات مهلکی را بر جوامع اسلامی
وارد ساختند. آنان ضمن شناسایی نقاط قوت و ضعف جوامع اسلامی، راه های نفوذ این جوامع را به استعمارگران آموختند. ادیان ساختگی، اقلیت های مذهبی و تشکیل احزاب، انجمن ها (از جمله فرماسونری) از دیگر راه های نفوذ فرهنگ غرب می باشند.
در کشورهای عربی، اقلیت های مسیحی از پیشگامان پذیرش و تبلیغ سکولاریسم به شمار می روند. (4) از جمله عوامل مؤثر در ترویج و گسترش سکولاریسم در جهان اسلام، تلاش مذبوحانه فریب خوردگان و روشنفکران مرتجع و
دگراندیش است. این نوع روشنفکران یا به علت نداشتن تخصص لازم و شناخت کافی از مبانی اسلام و یا از روی لجاجت و برای
کسب نام و... پیوسته تفسیر نادرستی از اسلام ارائه می نمودند. از جمله پایه گذاران این اندیشه در جهان اسلام، مصطفی کمال از ترکیه، علی عبدالرزاق از مصر و میرزا ملکم خان ناظم الدولة و
میرزا فتحعلی آخوند زاده از ایران هستند. می توان گفت اولین رساله ای که به طور صریح و رسمی از ایده سکولاریزم در جهان اسلام دفاع و حمایت کرده است، رساله ای به
نام «الخلافة و سلطة الامة » است که در سال 1922 به وسیله مجلس ملی ترکیه تدوین و منتشر شد. (5) بعد از سه سال از نشر آن (در سال 1925 م)، علی عبدالرزاق کتابی به نام «الاسلام و اصول الحکم » در دفاع از سکولاریسم و پاسخ به
کتاب رشید رضا به نام «الخلافة او الامة العظمی » منتشر کرد که مورد مخالفت و تکفیر علمای مصر قرار گرفت. (6) وی در این کتاب مدعی شده است که در قرآن حتی شبه دلیلی هم بر وجوب اقامه دولت و تصدی سیاسی دیده نمی شود; تنها
چیزی که در شریعت اسلام واجب و ثابت است; این است که احکام خدا باید اجرا شود. اما هنگامی که امت بر اجرای احکام الهی
توافق نمودند، نیازی به نصب امام یا خلیفه و یا هر کس دیگری که شؤون سیاست و حکومت را به عهده گیرد; نخواهد بود!! (7) ریشه ها و روند نفوذ تفکر سکولاریسم در ایران را می توان در سه مرحله مطرح کرد. نفوذ تفکر سکولاریستی - ولو به صورت خیلی ابتدائی و کم رنگ - در ایران، به اواخر عصر صفویه و شروع عصر قاجار باز می گردد. تقلید از هنر اولین راه نفوذ تمدن غرب در ایران است که در دوران صفوی صورت گرفت. شاهان صفوی پیوسته از شاهان اروپایی
تقاضای اعزام صنعت گران ماهر، تجار و استادانی برای تدریس علوم ریاضی و نجوم می کردند. حضور این صنعت گران و سفیران و
گردش گران و تجار و استادان فرنگی، منشا رواج آداب و عادات فرنگی در ایران شد. شاهان به آثار هنری و صنعتی غرب جهت
تزیین زندگی دنیوی خود عشق می ورزیدند. اعمال و رفتار شاهان سبب نفوذ بیش از پیش تمدن غرب و تاثیر آن بر فرهنگ ایرانیان بود به طوری که برخی وصلت های
خانوادگی میان ایرانیان و اروپائیان حاصل گردید و این خود باعث انتشار آثار تمدن اروپا در ایران می شد. اعزام نخستین دانشجوی ایرانی به اروپا در زمان شاه عباس دوم صفوی انجام شد. اما این نخستین اعزام اغلب به جای خودآگاهی،
به شیفتگی نسبت به آزادی های جنسی و فساد حاصل از رنسانس اروپا تبدیل شد. (8) در دوران قاجار آشنائی ایرانیان با تمدن غرب فزونی یافت. مسافران ایرانی در این دوره از تحولات موجود در ممالک اروپایی سخن
می گفتند و در این باره کتاب هایی نوشتند، از جمله: 1- عبداللطیف شوشتری از علمای ایرانی ساکن هند، کتابی به نام «تحفة العالم » نوشته و در این کتاب از نهادهای جدید از جمله
آزادی سیاسی، پیدائی علم جدید، اصلاح دین، محدودیت قدرت پاپ ها و کشیشان و تاسیس مجالس مقننه و استقرار دموکراسی
سخن گفته است. (9) 2- میرزا ابوالحسن خان ایلچی از دربار فتحعلی شاه، علاوه بر حیرت در برابر مدنیت غرب، در مسلک فراماسون ها و حقوق بگیران
انگلیسی در آمد و به مشی لیبرال ها زندگی می کرد. وی مدت یک سال و نیم در انگلستان به سر برد و طرح بسیاری از تاسیسات
تمدن جدید را داد، آزادی و روابط جنسی نامحدود زن و مرد برای ایلچی بسیار جالب توجه بود، و خود نیز در مدت اقامت در
انگلستان علاوه بر ورود در حلقه سرسپردگان استعمار انگلیس، جز به عشق بازی و خوشگذرانی و جاسوسی نپرداخت. (10) 3- در جنگ ایران و روسیه، پس از شکست ایران و نیاز فوق العاده ایرانیان به تکنولوژی، فرهنگ غرب بیش از پیش وارد جامعه
ایران شد. علاقه عباس میرزا به برتری نظامی، او را وادار کرد تا اعزام دانشجو به فرنگ را از سر بگیرد و بالاخره اعزام دانشجو به
خارج مجددا آغاز گشت. از مهمترین دانشجویان اعزامی می توان میرزا صالح شیرازی و حسینعلی آقا را نام برد. میرزا صالح که زیر
نظر ابوالحسن خان ایلچی بود مانند او در لژهای فراماسونری عضو گردید و تا پایان عمر در خدمت انگلیسی ها بود. حسینعلی آقا
گر چه اهمیت میرزا صالح را ندارد، اما اندیشه ای که او طرح می کرد اساس ناسیونالیسم مشروطه را پی افکنده است. به هر حال محصلان پس از بازگشت از فرنگ، فرهنگ اسلامی و ملی را تحقیر می کردند و آداب و فرهنگ و اندیشه های غربی را
الگوی زندگی و علمی خویش قرار می دادند. زمزمه های جدایی دین از سیاست، آرام آرام از افرادی چون میرزا ابوالحسن خان
ایلچی شیرازی، حسینعلی آقا، میرزا محمد صالح شیرازی و امثال این ها به گوش می رسید. 4- گروه دیگر از روشنفکرانی که به طور صریح برای سکولار کردن جامعه و جریان لیبرالسیم سیاسی - اجتماعی و تحولات
فرهنگی، مؤثر بودند عبارتند از: میرزا ملکم خان ناظم الدوله، میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا عبدالرحیم طالبوف و میرزا آقا
خان کرمانی. این ها از مؤسسین و وابستگان اصلی فراماسونری و مبلغان و مروجان افکار غرب در ایران بودند. ریشه تفکر فراماسونری بر سه اصل اساسی قرار دارد: الف - بشرگرائی یا اصالت بشر (اومانیسم) که از فروعات آن آزادی و برابری است. ب - عدم اعتقاد واقعی به مذهب. آن ها به خداپرستی بدون اعتقاد به وحی و شریعت (دئیسم) مشهور بودند. دئیست ها
روشنفکرانی بودند که به شریعت و وحی آسمانی ایمان نداشتند. فراماسون ها در پذیرش هر نوع مذهبی بدون اعتقاد به شریعت و
وحی آسمانی آزاد بودند، ولی در لژهای فراماسونری مجاز به بحث دینی نبودند. ج - بی وطنی یا جهان وطنی (کاسمو پلیتیسم) از عقاید بارز فراماسون ها بود، بدین معنی که فراماسون به هیچ جایی تعلق ندارد،
بلکه فردی متعلق به جهان و ارزش های غربی بود که در حقیقت جهان را باید زیر پرچم امپراطوری انگلستان در آن زمان
می دانست. (11) چنان که قبلا گذشت، از جمله اصول اساسی تفکر سکولاریسم، اومانیسم و اباحیگری (آزادی مطلق) و به عبارتی لیبرالیسم است;
عین همان چیزی که در اصول تفکر فراماسونری وجود دارد، لذا کسانی که از اعضای فراماسونری بودند به یک نظر، تفکر
سکولاریستی نیز داشتند. - ملکم خان را می توان پدر روشنفکری در ایران و از فعالان اولیه تحقق ارزش ها و تفکرات غربی در ایران به شمار آورد. وی
لامذهبی بود در لباس مذهب، گاه خود را ارمنی و گاهی مسلمان می خواند، تربیت شده فرنگ بود، نخستین کسی بود که انجمنی
همانند فرماسونری فرنگستان به نام فراموشخانه برپا کرد. غرب زدگی عملی ملکم، با صفات مذموم اخلاقی او همراه شده بود، وی با عناوین بی ایمان، بی وطن، طماع، جاه طلب، پول
پرست، حقه باز، کلاه بردار و متقلب و... معروف است. (12) تبلیغ برای به دست آوردن تمدن غرب، آموزش و پرورش عرفی و غیرروحانی، بی ارزش خواندن زندگی کهنه در جهان نو،
اومانیسم، دادن آزادی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به سبک غربی و ضرورت بسط و توسعه علوم و معارف جدید، از عمده ترین
اصول لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی و اندیشه سکولاریستی ملکم خان بوده است. به عقیده او علما و مجتهدان بایستی پیرو وزارت
علوم باشند، آموزش غیر روحانی و روحانی از یکدیگر جدا باشد (جدایی دین از سیاست)، اما هیچ گاه علنا فرهنگ جدید را
معارض با اسلام معرفی نکرد، بلکه بیشتر سعی می کرد در لفافه سخن، از آموزه جدایی دین از سیاست دفاع کند. - میرزا فتحعلی آخوندزاده از دوستان و همفکران بسیار نزدیک ملکم خان بوده است. او یک سکولاریست تمام عیار بود، و از
منتقدان سرسخت فرهنگ اسلامی به شمار می رفت. درباره او می نویسند: وی یک سکولاریست مصمم و یک هواخواه جدی تمدن
غرب بود. او هواخواه تشکیل فراماسونری در ایران بود و این کار را از لوازم آزادی و آزادیخواهی می دانست. (13) وی از روشنفکران ضد فرهنگ اسلامی محسوب می شود به حدی که به مستشار الدوله نویسنده کتاب «یک کلمه » اعتراض کرده
است که چرا نابرابری های میان زن و مرد و مسلمان و غیر مسلمان در فقه اسلامی را نادیده گرفته و اسلام را با دموکراسی جمع
کرده است؟ ! همچنین به اعتقاد او قانون مجازات اسلامی با روح یک نظام دموکراسی غربی منافات دارد! ! انتقادات گوناگون او از پیامبر صلی الله علیه و آله و اسلام، با ناسیونالیسم بسیار شدید و تعصب نسبت به ایرانیت و آیین زرتشتی
که به آیین ایرانی شهره است همراه بوده است. (14) - میرزا عبدالرحیم طالبوف از دیگر روشنفکران سکولاریستی بود که سیاست را از دیانت جدا می دانست و مانند مستشار الدوله و
ملکم خان به حمایت از دین اسلام تظاهر می کرد، اما به جهت همان غرب زدگی آشکار، کتاب هایش از سوی شیخ فضل الله نوری
رحمه الله تحریم گشت و خود طالبوف تکفیر شد. (15) خلاصه سخن این که: همان طور که اشاره شد، شکل گیری سکولاریسم در ایران به اواخر دوران صفویه و از زمان نفوذ فرهنگ غرب
در ایران و اوائل عمر قاجار باز می گردد. با شکست ایران از روسیه و نیاز بیشتر ایران برای به دست آوردن تکنولوژی و صنعت و
اعزام دانشجویان به خارج و بازگشت آن ها با تفکر تمام عیار غربی و غرب زدگی، در هر مقطع، بخشی از فرهنگ غرب در جامعه
ایران خودنمایی کرد. تبلیغ غربگرایی و فراماسونری و توجه به آموزه های غربی مانند دین ستیزی، به شکل گیری سکولاریسم در
ایران کمک کرد. «نهضت مشروطیت حرکتی از جانب مسلمانان با رهبری عالمان دینی و در جهت مقابله با استبداد و اجرای احکام شریعت بود.
مشروطه را می بایست کانون تلاقی سه جریان استبداد، اندیشه اسلامی و سکولار دانست که منتهی به حاکمیت غربزدگان بر
جامعه گشت و در نهایت با کودتای رضا خان و کمک انگلیسی ها منجر به حاکمیت کامل سکولاریسم در ایران شد. در این راستا بانیان سکولاریسم، از سویی به مبارزه با اسلام پرداختند و از سوی دیگر تلاش کردند که با احیای تاریخ قبل از اسلام،
اخذ ظواهر فرهنگ غرب و شاه محوری، ایدئولوژی جدیدی را بنیان نهند. شاخص های مهم سکولاریسم در این برهه از زمان
عبارتند از: الف) اسلام ستیزی و تجددگرایی و انزوای اسلام و روحانیت از طریق ایجاد تشکیک در مبانی دینی، حمایت از جریانات انحرافی،
مبارزه با نفوذ رهبران دینی، تلاش در جهت گسترش فساد، فحشاء، و تبلیغ و اشاعه فرهنگ غرب در جامعه ب) حاکمیت نظام آموزشی برمبنای سکولاریسم و برآمده از غرب ج) تدوین و اجرای نظام قضایی نوین! بر مبنای حقوق بشر غربی د) ایجاد فرهنگستان و تلاش در جهت تغییر الفبا ه) کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس ها. (16) پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت دینی را بایستی نقطه شروع افول سکولاریسم برشمرد. زیرا انقلاب اسلامی برپایه دین و به
رهبری فقیه جامع الشرائط و با مشارکت مردم مسلمان تحقق یافت. انقلاب اسلامی معلول برخورد تفکر اسلامی و سکولاریسم بود،
که نتیجه آن غلبه تفکر دینی و عقب نشینی و انفعال سکولاریسم بود. پس از انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی مدتی قلم
بدستان سکولار انزوا برگزیدند اما پس از پایان یافتن جنگ و به وجود آمدن فضای مناسب سیاسی مخصوصا در چند سال اخیر، با
ترفندها و شیوه های نو و حساب شده مجددا به میدان آمدند و از طریق مطبوعات، مصاحبه و نشر کتب، در جهت معارضه با دین
و حکومت برخواستند. هدف اصلی آن ها تضعیف ولایت فقیه و در نهایت ناکارآمد جلوه دادن حاکمیت دین بوده و پیوسته سعی
داشته اند دین را از سیاست جدا دانسته، تفکر قرون وسطائی را مجددا احیا کنند. در بخش بعدی این مقاله به موضوع سکولاریزم و اسلام پرداخته و بطلان سکولاریزم از دیدگاه اسلام را تبیین خواهیم کرد. ادامه دارد ...... پی نوشت ها: 1) استاد مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ص 68 و 69. 2) ر، ک: فلسفه سیاست، ص 71- 72. 3) ر، ک: حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، (تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ دوم،
1365 ه ش.) ص 101 و 102; در این کتاب جریان سقوط دولت عثمانی و روی کار آمدن مصطفی کمال و ظهور سکولاریسم به طور
مفصل بحث شده است، ص 99- 196. 4) ر، ک. علامه محمد مهدی شمس الدین، حکومت منهای دین (ترجمه کتاب علمانیت)، ترجمه حسن شمس گیلانی (1363 ه.
ش)، ص 74- 85 و فلسفه سیاست، ص 72- 74. 5) ر، ک: نوئل باربر، فرمانروایان شاخ زرین، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 269; نامه فرهنگ، شماره 1، ص 82- 83. 6) ر، ک: سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص 119. 7) لو کان فی الکتاب الکریم ما یشبه ان یکون دلیلا علی وجوب الامامة لوجد من انصار الخلافة المتکلفین...» علی عبدالرزاق،
الاسلام و اصول الحکم، (بیروت: مکتبة الحیاة، 1978 م) ص 39. 8) ر، ک: عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ص 179- 181. 9) ر، ک: عبداللطیف شوشتری، تحفة العالم، به کوشش صمد موحد، (تهران: طهوری 1363 هش)، ص 28. 10) ر، ک: ابوالحسن ایلچی، حیرت السفرا، ص 210. 11) برای مطالعه بیشتر درباره فراماسونری به کتاب های زیر مراجعه شود: الف - کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین. ب - فراماسون در انقلاب فرانسه، نجفقلی معزی. ج - تاریخ روابط ایران و انگلیس، محمود محمود. د - فراماسونری در ایران، محمود کتیرایی. 12) احمد خانملک ساسانی، سیاست گران دوره قاجار، (تهران: انتشارات طهوری، 1346 ه ش) ج 1، ص 144; محمد قزوینی،
یادداشت های ایرج افشار، (تهران: انتشارات علمی، 1363 ه ش)، ج 7، ص 132 و 136. 13) عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ص 27. 14) همان، ص 29. 15) ر، ک: محمد مددپور، تجدد و دین زدایی، (تهران: دانشگاه شاهد، دوم، 1373 ه ش) ص 149. این کتاب در ص 160- 81 به طور
مفصل درباره روند منور الفکری در ایران بحث کرده است و این مقدار اقتباس از آن است. 16) فلسفه سیاست، ص 75- 76. اشاره:
انگیزه های ترویج سکولاریسم در غرب
1- انگیزه های غیرمغرضانه
2- انگیزه های مغرضانه
نمودهائی از سکولاریسم در تاریخ مسلمین
1- جریان سقیفه بنی ساعده و انحراف مسیر خلافت و حکومت از جایگاه اصلی خود
2- سقوط امپراتوری عثمانی و ظهور تفکر لائیسم
3- نفوذ فرهنگ غرب در جهان اسلام
4- روشنفکران غربزده و دگراندیش
سکولاریسم در ایران
1- پیدایش سکولاریسم در ایران
شدت غرب زدگی در دوره قاجار
2- دوران حاکمیت سکولاریسم در ایران
3- دوران افول سکولاریسم در ایران